خیانت بنی صدر در جنگ تحمیلی؟
با سلام و احترام خدمت شما، پیرامون عملکرد بنی صدر و نحوه برخورد امام خمینی با وی نکاتی قابل توجه می باشد: الف: هر چند مرحوم امام از همان آغاز با بنى صدر مخالف بودند ولى به دلیل احترام به راى و انتخاب مردم و آشکار شدن ماهیت و عملکرد او براى همه مردم در ابتدا با وى برخورد نکردند و تا حد امکان با او مماشات نموده و تذکر و نصحیت مى نمودند و تمامى تلاش خویش را براى جلوگیرى از انحرافات بنى صدر بکار بستند , به عبارت دیگر بنى صدر به عنوان اولین رئیس جمهور نظام جمهورى اسلامى بود که از پشتوانه یازده میلیون رأى از میان چهارده میلیون شرکت کننده در انتخابات ( قریب به هفتاد درصد آراى مأخذه ) برخوردار بود . بنابراین على رغم شناختى که حضرت امام ( ره ) از ابتدا به عدم لیاقت و کفایت نامبرده براى تصدى ریاست جمهورى ایشان داشتند ، میبایست هر گونه اقدامى کاملاً سنجیده صورت میپذیرفت تا از یک سو وجهه نظام نوپاى اسلامى خدشه دار نشود و مخالفین نظام در داخل و خارج چنین القاء نکنند که نظام اسلامى ، تحمل جمهورى بودن و آراء مردم را ندارد و به سرعت اولین رئیس جمهور مردمى خویش را برکنار نمود ، و از سوى دیگر به آراء و انتخاب احترام گذاشته ، تا با گذشت زمان به صورت طبیعى زمینههاى تجدید نظر در آراء مردم با دیدن عملکردها و رفتارهاى بنى صدر ، فراهم آید . و مردم واقعاً به این نتیجه برسند که بنى صدر على رغم شگردهاى تبلیغاتى خود ، فرد شایسته و لایقى براى مسئولیت مهم ریاست جمهورى نبوده و صلاحیت این کار را ندارد . و بعلاوه قانون اساسى جمهورى اسلامى هم راهکارهاى عزل و برکنارى رئیس جمهور را مشخص نموده بود و دلیلى براى استفاده حضرت امام از اختیارات حکومتى خود وجود نداشت . همچنین اوضاع آشفته داخلى ناشى از وقوع انقلاب ، درگیریهاى جناحها و گروههاى سیاسى ، شروع جنگ تحمیلى و . . . شدیداً از هر گونه اقدامى سبب ایجاد تشنت و التهاب در کشور میشد ، باید جلوگیرى بوجود میآمد. بدین گونه حضرت امام ( ره ) براى حفظ اصل نظام و جلوگیرى از هر گونه تشتت و التهاب در کشور که مقتضاى زمان جنگ بود و براى جذب بنى صدر ، در حد امکان سیاست مدارا و مماشات را با وى به کار میبردند. ب: در سال 1359 بعد از انتخاب بنی صدر به ریاست جمهوری در حالیکه حضرت امام به خاطر بیماری و ناراحتیهای جسمانی شدید به این نتیجه رسیدند که مسئولیت فرماندهی کل قوا را به فردی یا مجموعه دیگری واگذار نمایند, آقای بنی صدر با پیشنهاد آقای هاشمی رفسنجانی و با حکم حضرت امام به عنوان فرمانده کل قوا انتخاب گردید.(مصاحبه با سید احمد خمینی, اطلاعات, 8/2/61) بنیصدر با سوء مدیریت خود موجب گردید که بخشی از کشور در اشغال متجاوزین قرار گیرد و خسارات جبران ناپذیری جانی و مالی بر این کشور وارد شود. موارد قابل بررسی در این زمینه عبارتند از: 1- عدم آماده سازی کشور برای دفاع در برابر متجاوز: در حالی که از ماهها قبل از آغاز جنگ در روز 31/6/59 نشانه هایی از آمادگی رژیم بعثی عراق برای حمله به ایران کاملا مشهود بود و این مساله را بسیاری از کارشناسان و مسئولین سیاسی و نظامی کشور نیز گوشزد مینمودند, بنی صدر با نفی همه این نظرات از هرگونه اقدام جهت آمادگی برای دفاع و ایجاد آرایش تدافعی در برابر دشمن طفره رفته و بستر را برای تجاوز آسان دشمن آماده نمود. خود وی در کتاب خاطراتش که به تازگی در اروپا منتشر شده است اذعان دارد که از این مساله مطلع بوده است اما اشاره نمیکند که چرا اقدامی نظامی برای مقابله انجام نداده است. وی می گوید: «در آن ایام، روشن شده بود که تجاوز خواهد شد و با اینکه یاسر عرفات را فرستاده بودم پیش آقای صدام حسین تا دست به این کار نزند، اما او در رؤیای پیروزی برقآسا و بیقرار حمله بود... یاسر عرفات رفت به عراق و برگشت و گفت که صدام را مثل طاوس دیده و او میگوید که کار ایران را چهار روزه تمام میکنم.»(حمید احمدی, درس تجربه (خاطرات ابوالحسن بنی صدر), انجمن مطالعات و تحقیقات تاریخ شفاهی ایران (برلین), صص265 - 266) سردار سرلشکر غلامعلی رشید یکی از فرماندهان عالی رتبه سپاه اسلام درباره وضعیت قابل پیش بینی حمله عراق میگوید: « در ماههای منتهی به تجاوز عراق، تحولات منطقه، تحرکات صدام و مواضع قدرتهای بزرگ، دستکم احتمال تعرض به ایران را مطرح میکرد. با این حال، بنیصدر که در آن هنگام، حکم فرماندهی کل قوا را هم دریافت کرده بود، در بازدیدی از شهرهای مرزی مصاحبه کرد و گفت: جنگ علیه ایران نخواهد شد و حتی از برگزاری مانور و رزمایش هم خودداری کرد. در حالی که اگر چنین کارهایی انجام میشد، قاعدتا در بروز جنگ تحمیلی کارساز بود... حتی پس از حمله ارتش بعثی صدام هم او تا بیست روز نشست شورای عالی دفاع را تشکیل نداد.» (غلامعلی رشید, سایت آفتاب، 26/1/87) مرحوم حجت الاسلام سید احمد خمینی, فرزند گرامی امام راحل(ره) نیز درباره عملکرد بنی صدر میفرمایند: «او باید در برابر خدا به این سوال ها جواب دهد که شما که شش ماه قبل از جنگ میدانستید عراق به ایران حمله میکند چه کردید؟ آیا سپاه را در کنار ارتش آرایش دادید؟ آیا ارتش را با سلاحهای مختلفی که داشت مجهز نمودید؟ آیا در سراسر مرز ایران و عراق اقدام به سنگربندی نمودید؟ آیا وسایل نظامی از قبیل تانک و توپ را از سراسر ایران به آنجا گسیل داشتید؟ ...» (مصاحبه با سید احمد خمینی, اطلاعات, 8/2/61) 2- عدم به رسمیت شناختن سپاه و پشتیانی از آن به عنوان بخشی از نیروهای مدافع کشور در برابر تجاوز: از دیگر موارد مورد مناقشه در مدیرت نظامی بنی صدر عدم اعتماد و کمک وی به نیروهای سپاهی و مردمی و بسیجی در آغاز جنگ بود به نحوی که مهمترین نیروهای دفاعی ما در آن روز حتی از داشتن فشنگ و اسلحه ساده مانند کلاشینکف محروم بودند. سردار محمد کوثری از فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله(ص) در دوران دفاع مقدس در این باره میگوید: «در آن زمان بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا در روزهای آغازین جنگ به ارتش ابلاغ کرده بود که حتی یک فشنگ به سپاه و بسیج تحویل ندهند و همواره برای این کار خود استدلال می کرد که یک عده بچه آمده اند تا بجنگند.» (صاحبه با محمد کوثری, سایت خبری حیات, 5/3/87) سرلشگر غلامعلی رشید از فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس در این باره خاطر نشان میکند: «در حالی که مقابل ما دشمنی آرایش گرفته بود که فقط یک ارتش نبود بلکه قدرت های منطقه ای و جهانی پشت سر صدام بودند و همواره ارتش ما نیازمند ارتباط با سپاه، بسیج و مردم بود اما بنی صدر به عنوان فرمانده کل قوا مانع این ارتباط می شد»(مصاحبه با سرلشکر غلامعلی رشید, سایت خبری رجانیوز, 11/3/87) 3- ارائه و تاکید بر اجرای طرحهای کاملا اشتباه از لحاظ نظامی: یکی از مهمترین مشکلات بنی صدر نداشتن سواد و تخصص لازم در امور نظامی بود که بسیاری از ایده ها و طرحهای وی در این زمینه مملو از اشتباهات مختلف بود. در کنار این بیسوادی نوعی خودبزرگ بینی افراطی و کیش شخصیت وی و مخالفت کینه دوزانه با نیروهای انقلابی مانع از مشورت و بهره گیری از کارشناسان این امور می شد. وی در جنگ مدعی بود که مبتنی بر مدل اشکانیان خواهد جنگید و در این راه استراتژی زمین سوخته زمین بده – زمان بگیر را مطرح میکرد که مبتنی بر اتفاق نظر کارشناسان نظامی استراتژی شکست خورده ای بود که در عمل هم خود را نشان داد و بخشهای عمده ای از کشور بالاخص در استان خوزستان بدست رژیم بعثی افتاد بدون اینکه بنی صدر عملیات موفق آمیزی برای خارج کردن دشمن نماید. در مساله محاصره خرمشهر نیز همین نگاه ناشیانه موجب گردید علی رغم فریادهای مبارزین و دلسوزان نظامی کشور بنیصدر حاضر نشود برای دفاع از خرمشهر اقدامی نماید و این شهر بندری بعد از مقاومت 45 روزه مردمی توسط چند لشکر نظامی عراق اشغالگر گردد. حضرت آیت الله خامنه ای در گفتگویی ماجرای نامه نگاری و هشدار خود به بنی صدر را در باره سقوط خرمشهر چنین شرح میدهد: «من نامهای نوشتم به آقای بنی صدر و در آن اتمام حجت کردم و گفتم که من از کی به شما میگفتم و امروز خرمشهر خونین شهر شده است و هنوز سقوط نکرده که این نامه را نوشتم. این نامه در مرکز اسناد سری مجلس شورای اسلامی و هم چنین در بایگانی شورای عالی دفاع موجود است. همان وقت سپردم به همه اینجاها که این نامه جزء اسناد تاریخی بماند. گفتم من اتمام حجت می کنم و شهر سقوط خواهد کرد و نوشتم این واحدهایی که من می گویم باید بفرستید ولی اعتنایی نشد و خرمشهر با وجود مقاومت دلیرانه ای که عناصر رزمنده داخل مسجد جامع میکردند تاب مقاومت نیاورد و عراقی ها از چند سو وارد شهر شدند»(مصاحبه با آیت الله خامنه ای, کیهان, 7/7/60) هاشمی رفسنجانی در پاسخ به سوالی مینی بر اینکه آیا شما برای جلوگیری از سقوط خرمشهر پیشنهادی ارائه داده اید و به آن توجهی نشد؟ چنین گفتند: «همه گفتند. چقدر این نماینده های خوزستان در مجلس داد زدند و از ته دل گریه کردند. پاسداران آنجا داد میکشیدند و خواستشان این بود که یک واحد ارتشی برای حمایت از نیروهای درگیر به آنجا برود. بنی صدر میگفت نمیتوانیم بفرستیم و نداریم. سعی او بر این قرار گرفته بود که خرمشهر و آبادان را بدهیم و نیروهایمان را در شمال حفظ کنیم و بعد که برخود مسلط شدیم, شهرها را پس بگیریم»(مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی, دفتر نشر معارف انقلاب, 16/7/60) 4- برخورد با عناصر انقلابی ارتش: در این مورد می توان به ماجرای شهید بزرگوار شهید صیاد شیرازی اشاره کرد که بنی صدر در اقدامی کینه دوزانه درجه سرهنگی را از وی گرفته و وی را با چند درجه نزول در جایگاه ستوانی قرار داده بود. در مجموع می توان اقدامات بنی صدر در قبال دفاع مقدس را ناشی از بیتجربگی و عدم علم کافی وی دانست ولیکن در خائنانه بودن اقدامات بنی صدر تردید وجود دارد، چرا که برخی از فرماندهان ارشد جنگ و نظامی اظهاراتی در زمینه خائنانه نبودن اقدامات بنی صدر داشتند. سردار رحیم صفوی، فرمانده سابق سپاه پاسداران در برنامه محرمانه که در خرداد 1387 از شبکه 3 سیما پخش شد، می گوید: «من هم نمی توانم کلمه خیانت را به کار ببرم بلکه نفهمی او را نسبت به موضع خودش که رئیس جمهور و فرمانده کل قوا بود اما انقلاب اسلامی را درک نکرده بود و عظمت امام را و اینکه بالاخره باید تابع امام باشد البته نسبت به مساله جنگ هم چیزی نمی فهمید.» همچنین دریابان علی شمخانی، وزیر اسبق دفاع نیز در برنامه مثلث شیشهای که به صورت زنده از شبکه تهران پخش میشد، اظهار داشت: بنی صدر در عملیات سال 59 که می خواست خرمشهر را آزاد کند و شکست خورد و فاجعه هویزه رخ داد، قصد خیانت نداشت. بنی صدر دنبال پیروزی بود و اگر پیروز می شد، تانک هایی که به سمت بصره می رفتند تانک هایی در تهران به سمت کرسی های قدرت می رفتند و می گفت من عامل پیروزی ام. لذا بنی صدر خیانت نکرد .» اما پیرامون نقش امام خمینی در آزادسازی خرمشهر و اقدامات ایشان باید گفت: امام خمینی(ره)، در جریان تهاجمات عراقی ها به خرمشهر، اقدامات اساسی زیر را برای برخورد با دشمن انجام داد و ذهن مردم ایران را در این زمینه متحول ساختند: 1- ترس از جنگ و نگرانی از حمله نظامی دشمن را، با سخنان خود از دل مردم ایران بیرون راندند. 2- دفاع را بر همه مردان و زنان به عنوان واجب کفایی اعلام نموده و میدان جنگ را در اختیار همه مردم ایران گذاشتند و به مصداق آیه: «اُذِنَ لِلَّذینَ یُقاتِلونَ بِأنَّهُم ظُلِموا وَ اِنَّ اللهَ عَلی نَصرِهِم لَقَدیر اَلَّذینَ اُخرِجوا مِن دیارِهِم بِغَیرِ حَق اِلا أن یَقولوا رَبُّنَا الله» (سوره حج، آیات 39 و 40).یعنی به رزمندگان اسلام اجازه جنگ با دشمنان داده شد زیرا آنها تحت ظلم واقع شدند و خداوند بر یاری آنها قادر است، کسانی که به ناحق از خانه هایشان آواره شدند به خاطر آن که می گفتند پروردگار ما الله است. بدین ترتیب، توان رزمی ایران به یکباره افزایش یافت و مشارکت آحاد مردم در دفاع از کشور رخ داد. 3- به همه رزمندگان اعلام کرد که «شما میتوانید»، تنها «نصرت کنید خدا را، تا نصرت کند شما را» و خدا مجاهدان راهش را بر قاعدین برتری بخشیده است؛ «فَضَّلَ اللهُ المُجاهِدینَ عَلی القاعِدینَ اَجراً عَظیما». 4- او اعلام کرد که شما پیروزید، حتی اگر کشته شوید، زیرا به فوز عظیم شهادت میرسید «وَ ما بنا اِلا اِحدَی الحُسنَیَین». 5- او از حضور همه استعدادها و همه اقشار مردم، بدون هیچ محدودیتی از نظر جسمی، سنی، تحصیلاتی، قومی و... در جبهههای جنگ استقبال کرد و راه ورود «نیروهای داوطلب» را که «بسیجی» خوانده میشدند، برای مقابله با دشمن به جبههها باز کرد، برای همین بود که نسل جدیدی از فداکاران و سرداران بزرگ وارد عرصه دفاع شدند و کار طرح ریزی نبردها و انجام عملیاتها را بر عهده گرفتند؛ سردارانی مانند شهیدان حسین خرازی، حسن باقری، مهدی باکری، صیاد شیرازی، منفرد نیاکی، احمد متوسلیان، احمد کاظمی، محمود شهبازی و صدها شهید گمنام و بزرگ دیگر.
قطعنامه 598 و برجام، شباهت ها و تفاوت ها
اولین حمله عراق:
در تاریخ 18/12/1357 در حالی که تنها 16 روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود به خاک ایران انجام شد و منطقه مرزی سیرین در میان شهر مرزی بانه ایران و آبادی شوره له در عراق بمباران شد که 15 نفر را به شهادت رساند و 9 نفر از ایرانیان غیر نظامی به داخل خاک عراق انتقال داده شدند.
اولین اسیران جنگ:
در اولین حمله عراق به ایران 9 نفر از اکراد منطقه سیرین توسط نیروهای عراقی ربوده شدند. 4 روز پس از این اقدام عده ای از روستانشینان اطراف بانه به کمیته انقلاب اسلامی در شهر بانه مراجعه کردند و در خواست خود را مبنی بر تلاش وزارت امور خارجه برای آزاد سازی این 9 نفر اعلام کردند.
اولین شلیک در آغاز جنگ:
اگر چه در منابع مختلف شلیک اولین گلوله توپ به سمت خاک ایران را از اقدامات صدام بر می شمارند ولی «حامد الجبوری» وزیر خارجه عراق در گفت و گویی با روزنامه الحیات گفت: «اولین گلوله ای که به سمت خاک ایران شلیک و جنگ شروع شد آن گلوله را ملک حسین شلیک کرد.» این موضوع حتی با تردید خبرنگار الحیات مواجه می شود، اما «الجبوری» با قاطعیت تاکید می کند «مطمئن هستم.»
اولین حمله شیمیایی:
اولین حمله شیمیایی ثبت شده در جنگ در تاریخ آذر ماه 1359 در حالی که تنها 114 روز از آغاز رسمی جنگ می گذشت در منطقه گیلانغرب صورت گرفت که به مجروح شدن تعدادی از نیروهای ایرانی انجامید، اما اولین سند پیرامون آمادگی دولت عراق برای حملات شیمیایی به 43 روز قبل بر می گردد. در تاریخ 10/8/1359 و در حالی که تنها 71 روز از آغاز رسمی جنگ می گذشت، فرمانده عملیات نیروهای عراق در غرب در گزارشی به فرماندهان عالی رتبه خود می نویسد: «عواملی که توسط یگانهای تابعه استخدام شده اند مخالف رژیم ایران هستند و در خط مقدم جبهه با پرتاب گلوله شیمیایی باعث تضعیف قوای جسمی پرسنل نظامی ایران می شوند.»
اولین پیشنهاد صلح:
اولین پیشنهاد صلح یک هفته پس از آغاز جنگ توسط «صدام حسین» اعلام شد! دولت بعث که در آرزوی فتح سه روزه تهران بود پس از گذشت سه هفته از آغاز حملات خود در پشت دروازه های خرمشهر زمین گیر شده بود در تاریخ 7/7/1359 خطاب به ملت عراق گفت: عراق به مقاصد ارضی خود نایل شده و کشورش مایل هست خصمومت ها را کنار گذاشته و به مذاکره بپردازد.» این پیشنهاد صلح، در میان کارشناسان سیاسی جهان، به معنای شکست عراق در تهاجم به ایران تحلیل شد.
اولین سرقت نفت عراق از ایران اسلامی:
درتاریخ 10/2/1358 روزنامه کیهان نوشت: «در جریان انقلاب اسلامی ایران، عراقی ها برای جذب منابع نفتی ایران در خط مرزی ویژه در منطقه نقت خیز کرکوک چاههای جدید حفر کردند و چون رگه نفتی دو کشور در خط مرزی به هم مربوط است این عمل عراقی ها باعث خشک شدن صنایع نفتی نفت شهر شده است.»
اولین بیانیه صلح سازمان ملل پیرامون جنگ:
در دومین روز جنگ اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد به تقاضای دبیر کل وقت سازمان ملل، تشکیل جلسه داده و بیانیه ای صادر کردند. در این بیانیه در حالی که عراق در خاک ایران حملات خود را ادامه می داد، از طرفین خواسته شد که «از کلیه اقدامات مسلحانه ... دست بردارند.» اقدامی که حتی شورای امنیت سازمان ملل در صدور قطعنامه پیرامون جنگ، آن را تلویحا بی اثر دانست.
اولین قطعنامه سازمان ملل پیرامون جنگ:
سه روز پس از صدور بیانیه سازمان ممل متحد، اولین قطعنامه خود را پیرامون جنگ ایران و عراق صادر کرد. قطعنامه 479 که تاریخ سوم مهرماه سال 1359 را در بالای خود دارد بلافاصله مورد پذیرش عراق قرار گرفت. در این قطعنامه سخنی از تجاوز و تنبیه متجاوز به میان آورده نشده. نکته جالب اینجاست که سازمان ملل پس از این قطعنامه 21 ماه و 15 روز سکوت اختیار کرد و زمانی مجبور شد که این سکوت را بشکند که نیروهای ایرانی عملیات غرور آفرین فتح خرمشهر را انجام داده بودند و خاک عراق مورد تهدید نیروهای ایرانی قرار داشت! سکوتی که معنایی جز حمایت از متجاوز نمی توانست داشته باشد.
اولین طرح برای ورود به خاک عراق:
در حالی که نیروهای انقلابی تلاش می کردند تا تجاوز عراق به خاک ایران را کند یا متوقف سازند اولین طرح برای ورود به خاک عراق توسط جاوید الاثر «حاج احمد متوسلیان» ارایه شد. حاج احمد با اطلاعی که از منطقه کردستان عراق داشت، طرح اشغال یک شهر مرزی کرد نشین در داخل عراق را مطرح کرد، تلاشی که می توانست نیروهای عراقی را در دو جبهه درگیر کند و فشار به مناطق جنوبی کشور را کاهش دهد، اما این اقدام با مخالفت بنی صدر خائن، رئیس جمهور وقت مواجه شد و امکان اجرا نیافت.
اولین استعفای صدام پس از آغاز جنگ:
صدام حسین که به امید پیروزی سریع خود و با هدف ساقط کردن نظام نوپای اسلامی، جنگ را برملت ایران تحمیل کرده بود هر مقداری که از این نبرد می گذشت و قدرت نیروهای نظامی و نیروهای اسلام به پختگی و تکامل خود نزدیک می شد، خود را بیشتر در خطر سقوط احساس می کرد. فتح خرمشهر اوج این عظمت نیروهای جوان ایرانی بود. فرماندهی که با متوسط سن کمتر از 27 سال نیروهای ورزیده عراقی را در خرمشهر زمین گیر کرده و 19 هزار نفر از نیروهای دشمن بعثی را به اسارت در آوردند. علاوه بر آنکه بصره را نیز تحت خطر جدی قرار داده بودند. در اجلاس 4 روزه حزب «بعث» که پس از پیروزی جمهوری اسلامی ایران در خرمشهر برگزار شد. صدام حسین ضمن پذیرش مسوولیت شکستهای اخیر، استعفا داد. اگر چه این موضوع مورد پذیرش قرار نگرفت و او مجدداً به این سمت انتخاب شد. انتخابی که در پی خود، اعضای شورای انقلاب را از 17 نفر به 10 نفر کاهس داد و 8 هزار نفر از اعضای دولت عراق را عزل و 10 هزار نفر از نیروهای جدید را وارد کابینه کرد. تمامی این اقدامات از نتایج عملیات جاودان «فتح خرمشهر» بود.
اولین موشک ایران:
در ساعت 3:20 دقیقه بامداد روز پنجشنبه 3/12/63 اولین موشک ایران به بغداد شلیک شد. شلیکی که به هدف خود «بانک رافدین» اصابت کرد، دولت عراق را در گیجی قرار داد؛ بطوری که این دولت را مجبور ساخت تا این اقدام را حرکتی خرابکارانه و داخلی اعلام کند. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز اعلام کرد: «ابن انفجار یک انفجار داخلی بوده است.» اما شلیک 13 موشک در مدت زمان کوتاه به کرکوک و بغداد، این دولت را مجبور ساخت تا اقدامی برای جلوگیری ازشلیک موشکهای ایران انجام دهد.
اولین عملیات نظامی از سوی ایران:
عملیات کلاسیک نیروهای ایران، 24 روز پس از آغاز رسمی جنگ و با هدف آزادسازی مناطق اشغالی در منطقه غرب رودخانه کرخه انجام شد. نیروهای عمل کننده در این عملیات قبل از ظهر روز عملیات، به دلیل ناکامی در رسیدن به اهداف مورد نظر مجبور به بازگشت شدند.
اولین عملیات موفق از سوی ایران:
اولین عملیات پیروزمندانه نیروهای نظامی ایران در تاریخ 5 مهرماه 1360 با هدف شکستن حصر آبادان در شرق رودخانه کارون انجام شد و پس از 48 ساعت به تمامی اهداف خود رسید. این عملیات سرآغازی بر عملیات های موفق نیروهای اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس بود.
اولین حمله عراق:
در تاریخ 18/12/1357 در حالی که تنها 16 روز از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته بود به خاک ایران انجام شد و منطقه مرزی سیرین در میان شهر مرزی بانه ایران و آبادی شوره له در عراق بمباران شد که 15 نفر را به شهادت رساند و 9 نفر از ایرانیان غیر نظامی به داخل خاک عراق انتقال داده شدند.
اولین اسیران جنگ:
در اولین حمله عراق به ایران 9 نفر از اکراد منطقه سیرین توسط نیروهای عراقی ربوده شدند. 4 روز پس از این اقدام عده ای از روستانشینان اطراف بانه به کمیته انقلاب اسلامی در شهر بانه مراجعه کردند و در خواست خود را مبنی بر تلاش وزارت امور خارجه برای آزاد سازی این 9 نفر اعلام کردند.
اولین شلیک در آغاز جنگ:
اگر چه در منابع مختلف شلیک اولین گلوله توپ به سمت خاک ایران را از اقدامات صدام بر می شمارند ولی «حامد الجبوری» وزیر خارجه عراق در گفت و گویی با روزنامه الحیات گفت: «اولین گلوله ای که به سمت خاک ایران شلیک و جنگ شروع شد آن گلوله را ملک حسین شلیک کرد.» این موضوع حتی با تردید خبرنگار الحیات مواجه می شود، اما «الجبوری» با قاطعیت تاکید می کند «مطمئن هستم.»
اولین حمله شیمیایی:
اولین حمله شیمیایی ثبت شده در جنگ در تاریخ آذر ماه 1359 در حالی که تنها 114 روز از آغاز رسمی جنگ می گذشت در منطقه گیلانغرب صورت گرفت که به مجروح شدن تعدادی از نیروهای ایرانی انجامید، اما اولین سند پیرامون آمادگی دولت عراق برای حملات شیمیایی به 43 روز قبل بر می گردد. در تاریخ 10/8/1359 و در حالی که تنها 71 روز از آغاز رسمی جنگ می گذشت، فرمانده عملیات نیروهای عراق در غرب در گزارشی به فرماندهان عالی رتبه خود می نویسد: «عواملی که توسط یگانهای تابعه استخدام شده اند مخالف رژیم ایران هستند و در خط مقدم جبهه با پرتاب گلوله شیمیایی باعث تضعیف قوای جسمی پرسنل نظامی ایران می شوند.»
اولین پیشنهاد صلح:
اولین پیشنهاد صلح یک هفته پس از آغاز جنگ توسط «صدام جسین» اعلام شد! دولت بعث که در آرزوی فتح سه روزه تهران بود پس از گذشت سه هفته از آغاز حملات خود در پشت دروازه های خرمشهر زمین گیر شده بود در تاریخ 7/7/1359 خطاب به ملت عراق گفت: عراق به مقاصد ارضی خود نایل شده و کشورش مایل هست خصمومت ها را کنار گذاشته و به مذاکره بپردازد.» این پیشنهاد صلح، در میان کارشناسان سیاسی جهان، به معنای شکست عراق در تهاجم به ایران تحلیل شد.
اولین سرقت نفت عراق از ایران اسلامی:
درتاریخ 10/2/1358 روزنامه کیهان نوشت: «در جریان انقلاب اسلامی ایران، عراقی ها برای جذب منابع نفتی ایران در خط مرزی ویژه در منطقه نقت خیز کرکوک چاههای جدید حفر کردند و چون رگه نفتی دو کشور در خط مرزی به هم مربوط است این عمل عراقی ها باعث خشک شدن صنایع نفتی نفت شهر شده است.»
اولین بیانیه صلح سازمان ملل پیرامون جنگ:
در دومین روز جنگ اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد به تقاضای دبیر کل وقت سازمان ملل، تشکیل جلسه داده و بیانیه ای صادر کردند. در این بیانیه در حالی که عراق در خاک ایران حملات خود را ادامه می داد، از طرفین خواسته شد که «از کلیه اقدامات مسلحانه ... دست بردارند.» اقدامی که حتی شورای امنیت سازمان ملل در صدور قطعنامه پیرامون جنگ، آن را تلویحا بی اثر دانست.
اولین قطعنامه سازمان ملل پیرامون جنگ:
سه روز پس از صدور بیانیه سازمان ممل متحد، اولین قطعنامه خود را پیرامون جنگ ایران و عراق صادر کرد. قطعنامه 479 که تاریخ سوم مهرماه سال 1359 را در بالای خود دارد بلافاصله مورد پذیرش عراق قرار گرفت. در این قطعنامه سخنی از تجاوز و تنبیه متجاوز به میان آورده نشده. نکته جالب اینجاست که سازمان ملل پس از این قطعنامه 21 ماه و 15 روز سکوت اختیار کرد و زمانی مجبور شد که این سکوت را بشکند که نیروهای ایرانی عملیات غرور آفرین فتح خرمشهر را انجام داده بودند و خاک عراق مورد تهدید نیروهای ایرانی قرار داشت! سکوتی که معنایی جز حمایت از متجاوز نمی توانست داشته باشد.
اولین طرح برای ورود به خاک عراق:
در حالی که نیروهای انقلابی تلاش می کردند تا تجاوز عراق به خاک ایران را کند یا متوقف سازند اولین طرح برای ورود به خاک عراق توسط جاوید الاثر «حاج احمد متوسلیان» ارایه شد. حاج احمد با اطلاعی که از منطقه کردستان عراق داشت، طرح اشغال یک شهر مرزی کرد نشین در داخل عراق را مطرح کرد، تلاشی که می توانست نیروهای عراقی را در دو جبهه درگیر کند و فشار به مناطق جنوبی کشور را کاهش دهد، اما این اقدام با مخالفت بنی صدر خائن، رئیس جمهور وقت مواجه شد و امکان اجرا نیافت.
اولین استعفای صدام پس از آغاز جنگ:
صدام حسین که به امید پیروزی سریع خود و با هدف ساقط کردن نظام نوپای اسلامی، جنگ را برملت ایران تحمیل کرده بود هر مقداری که از این نبرد می گذشت و قدرت نیروهای نظامی و نیروهای اسلام به پختگی و تکامل خود نزدیک می شد، خود را بیشتر در خطر سقوط احساس می کرد. فتح خرمشهر اوج این عظمت نیروهای جوان ایرانی بود. فرماندهی که با متوسط سن کمتر از 27 سال نیروهای ورزیده عراقی را در خرمشهر زمین گیر کرده و 19 هزار نفر از نیروهای دشمن بعثی را به اسارت در آوردند. علاوه بر آنکه بصره را نیز تحت خطر جدی قرار داده بودند. در اجلاس 4 روزه حزب «بعث» که پس از پیروزی جمهوری اسلامی ایران در خرمشهر برگزار شد. صدام حسین ضمن پذیرش مسوولیت شکستهای اخیر، استعفا داد. اگر چه این موضوع مورد پذیرش قرار نگرفت و او مجدداً به این سمت انتخاب شد. انتخابی که در پی خود، اعضای شورای انقلاب را از 17 نفر به 10 نفر کاهس داد و 8 هزار نفر از اعضای دولت عراق را عزل و 10 هزار نفر از نیروهای جدید را وارد کابینه کرد. تمامی این اقدامات از نتایج عملیات جاودان «فتح خرمشهر» بود.
اولین موشک ایران:
در ساعت 3:20 دقیقه بامداد روز پنجشنبه 3/12/63 اولین موشک ایران به بغداد شلیک شد. شلیکی که به هدف خود «بانک رافدین» اصابت کرد، دولت عراق را در گیجی قرار داد؛ بطوری که این دولت را مجبور ساخت تا این اقدام را حرکتی خرابکارانه و داخلی اعلام کند. سخنگوی وزارت خارجه آمریکا نیز اعلام کرد: «ابن انفجار یک انفجار داخلی بوده است.» اما شلیک 13 موشک در مدت زمان کوتاه به کرکوک و بغداد، این دولت را مجبور ساخت تا اقدامی برای جلوگیری ازشلیک موشکهای ایران انجام دهد.
اولین عملیات نظامی از سوی ایران:
عملیات کلاسیک نیروهای ایران، 24 روز پس از آغاز رسمی جنگ و با هدف آزادسازی مناطق اشغالی در منطقه غرب رودخانه کرخه انجام شد. نیروهای عمل کننده در این عملیات قبل از ظهر روز عملیات، به دلیل ناکامی در رسیدن به اهداف مورد نظر مجبور به بازگشت شدند.
اولین عملیات موفق از سوی ایران:
اولین عملیات پیروزمندانه نیروهای نظامی ایران در تاریخ 5 مهرماه 1360 با هدف شکستن حصر آبادان در شرق رودخانه کارون انجام شد و پس از 48 ساعت به تمامی اهداف خود رسید. این عملیات سرآغازی بر عملیات های موفق نیروهای اسلام در طول هشت سال دفاع مقدس بود.
اندیشه پلید جنگ عراق علیه ایران برای جداسازی استان خوزستان را اولین بار انگلیسیهای استعمارگر در سال 1329 شمسی پیریزی کردند اما چون در آن زمان حکومت پهلوی در ایران تحت اختیار خودشان بود از این جنگ صرفه نظر کردند. یکی از روزهای تیرماه 1359 شمسی، مرز اردن و عراق، در یک ملاقات شوم و شیطانی بین دو ابلیس، جنگی نابرابر و ناخردانه پیریزی میشود تا آفتاب تابان انقلاب نور، انقلابی که تاریکیهای دنیای ستم را محو میکند، خاموش شود.
صدام حاکم نظامی عراق و زبینگو برژینسکی مشاور امنیت ملی جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، در این ملاقـــــــات، حمله نظامی عراق به ایران را بررسی و برژینسکی به صدام قول میدهد: «آمریکااز تهاجم عـــراق به ایران حــمایت خواهد کرد.»
بعد از این ملاقات سخنان حاکمان عراق حالت خصومت و جنگ میگیرد، آشکارا ایران را به جنگی فراگیر تهدید میکنند و آشوبهای زیادی را در خوزستان به راه میاندازند.
هر چند اگر بخواهیم تاریخ دقیق شروع جنگ ایران و عراق را مشخص کنیم، باید شروع آن را 21/12/1357 یعنی یکماه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی قرار دهیم، چون در این روز ارتش عراق برای اولین بار به پاسگاه مرزی میروان حمله هوایی کرد. از این تاریخ تا 31 شهریور 1359 که عراق حمله سراسری و همه جانبهی خود را در ساعت 14 علیه ایران آغاز کرد، 636 نوبت حمله هوایی، زمینی و توپخانهای به خاک ایران انجام داد. اسناد و اعتراضهای ایران در این زمینه در سازمانهای بین المللی موجود است.
صدام جنگ را با الهام گرفتن از جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل طراحی و شروع کرد. در این جنگ که بین کشورهای عربی و اسرائیل رخ داد، اسرائیلیها با بهرهگیری از اصل غافلگیری در مدت 6 روز ارتشهای کشورهای عربی را در هم کوبیدند و جنگ را به نفع خودشان تمام کردند.
ارتش عراق در آن روز با استفاده از 192 هواپیمای جنگی حمله گسترده و از پیش طراحی شدهایی را آغاز کرد.
در اولین روز جنگ، مناطق مسکونی، فرودگاهها و کارخانجات شهرهای تهران، بوشهر، اهواز، دزفول، کرمانشاه، همدان، تبریز، اصفهان، سنندج، شهر کرد و … مورد حمله هواپیماهای عراقی قرار گرفت. روز بعد خلبانان شجاع و قهرمان ایران با 140 هواپیمای جنگی تا عمق خاک عراق نفوذ و با بمباران پایتخت و سایر شهرهای عراق و نابودسازی پایگاههای نظامی این کشور، پاسخ قاطعی به حملات هوایی عراق دادند.
شهرهای سرپل ذهاب، قصر شیرین، سومار، مهران، موسیان، بستان و هویزه در روزهای آغازین جنگ به اشغال ارتش عراق درآمد و مدافعان این شهرها به ناچار ازاین شهرهاعقب نشینی کردند.
صدام در ابتدای حمله، اهداف شیطانی خود را به این شرح اعلام کرد:
1- لغو قرارداد 1975 میلادی الجزایر
2- تجزیه استان خوزستان یا جداسازی آن از ایران
3- حمایت از اقلیتهای غیر فارس یا تقسیم ایران به پنج کشور کوچک و ضعیف
4- براندازی حکومت جمهوری اسلامی و نابود سازی کشور ایران
او با اتکاء به حمایتهای قدرتهای شیطانی دنیا و به خیال خام خود وعده فتح چند روزه ایران را داد. برژینسکی مشاور امنیت ملی رئیس جمهور وقت آمریکا 23 روز قبل از شروع جنگ د رمصاحبه با روزنامه السفیر لبنان گفته بود: «جنگ حداکثر ده روزو با پیروزی عراق پایان خواهد یافت.»
ارتشی که برای فتح چند روزه تمام ایران تجهیز و آماده شده بود واز حمایت آشکار حداقل 36 کشور قدرتمند برخوردار بود غیر از اشغال چند شهر کوچک مرزی و محاصره آبادان و سوسنگرد در یکماه اول جنگ نتوانست کار دیگری انجام دهد و زمینگیر شد.
صدام در ابتدای حمله دو گردان از نیروهای خود یعنی 600 نفر را مأمور اشغال خرمشهر کرده بود اما وقتی آنها نتوانستند کاری انجام دهند دو لشکر زبده که تعداد نفراتشان 5400 نفر بود، مأمور این کار شدند.
اشغال یک شهر توسط دو لشکر که برخوردار از انواع سلاحهای پیشرفته روز دنیا هستند کاری ساده است.
به خصوص که مدافعان آن یعنی حدود هشتصد نفر از رزمندگان ارتشی، پاسدار، خواهران و برادران بسیجی و پاسداران کمیته انقلاب اسلامی سابق، با کمترین و ابتدائیترین سلاحها مانند تفنگ، آرپیجی 7 و کوکتل مولوتوف از این شهر حفاظت کنند. اما این اصل در جایی کارساز است که عنصر ایمان به خدا، عشق به وطن و فرهنگ ایثار و مردانگی جبهه حضور نداشته باشد.
دو لشکر و دو گردان از نیروهای عراقی که از طریق هوا و توپخانههای دوربرد مورد حمایت بودند، در برابر تعداد اندکی از مدافعان شهر که مورد بیمهری برخی مسئولین کشور از جمله رئیس جمهور وقت ایران، بنیصدر خائن و فرمانده کل نیروهای مسلح، نمیتوانند کاری انجام دهند و پس از گذشت روزهای متوالی همچنان خرمشهر در دست مدافعان شهر میماند. صدام که قول فتح چند روزه تهران را داده است حالا چند هفتهای است پشت دروازههای خرمشهر زمینگیر شده. او به ناچار یک لشکر دیگر هم وارد جبهه خرمشهر کرد.
مهاجمان عراقی با شدت تمام شهر را میکوبیدند، آتش توپخانه، تانک و بمبهایی که از هواپیماهای عراقی بر روی شهر میریخت، بیوقفه ادامه داشت. فریادهای مدافعان شهر در کمک خواستن هم به جایی نمیرسید. رفته رفته رزمندگانی که در خرمشهر مشغول دفاع مردانه بودند به شهادت میرسیدند، مجروح میشدند و یا به اسارت دشمن در میآمدند. تمام نامردان خارجی و داخلی دست به دست هم میدهند تا با قربانی کردن صدها نفراز اسطورههای این ملت در قربانگاه خرمشهر، تلخترین روز تاریخ معاصر ایران را رقم بزنند، خرمشهر پس از 34 روز مقاومت مردانه در مقابل هزاران نفر از مهاجمان عراقی و غیر عراقی سرانجام در سوم آبان 1359 سقوط کرد و حزن و اندوه این شکست نابرابر در سینههای تکتک ایرانیان ماند تا در سوم خرداد 1361 فرزندان قهرمان این ملت با انجام عملیات غرور آفرین بیت المقدس و پس از 25 روز نبرد با مهاجمان عراق با کشتن 000/16 نفر از آنها و به اسارت گرفتن 000/19 نفر، بار دیگر خرمشهر را به آغوش میهن اسلامی بازگردانند. روزی که خرمشهر سقوط کرد تنها حدود 150 نفر نیرو از مدافعان شهر باقیمانده و بقیه به شهادت رسیده بودند. این 150 نفر هم با دست خالی در مقابل هزاران نیروی نظامی و 200 دستگاه تانک تا آخرین نفس مردانه جنگیدند.
بخشی از نامه دریابان علی شمخانی وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح که آن موقع فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی استان خوزستان بود، شاید قدری از وضعیت آن زمان را روشن کند. ایشان در بخشی از نامه خود خطاب به مسئولین و به خصوص بنی صدر خائن این چنین مینویسد:
«... مسولین، مسلمین به دادمابرسید. این چه سازمان رسمی شناخته شده ایی است که اسلحه انفرادی ندارد؟ ... از150پاسدارخرمشهرتنها30 نفرباقی مانده ... مامی توانیم با30 خمپاره خونین شهر رابرای 30 ماه نگه داریم و امروز 30تفنگ نداریم ....»
وقتی عراقیها وارد خرمشهر شدند، دست به غارت شهر زدند.
5000 خودرو خارجی از گمرک خرمشهر.
15000 یخچال از خانههای مردم.
000/700 تن کالاهای موجود در انبارهای بندر خرمشهر.
و هر آنچه از اموال مردم در این شهر بود، همه را به یغما بردند.
بعد از غارت شهر به دستور سرتیپ احمد زیدان فرمانده اشغالگران خرمشهر، با 300 تن مواد منفجره تمام خانههای شهر را ویران کردند.
سربازان عراقی پس از ورود به شهرهای اشغالی دست به غارت اموال مردم میزدند. کشتار غیر نظامیان، تجاوز به زنان و دختران، زنده به گورکردن آنها و … نمونههایی از توحش اشغالگران بود.
تغییرشرایط به نفع ایران
9 ماه از جنگ سپری شده بود و ماهیت پلید بنیصدر که از قبل برای امام (ره) شناخته شده بود؛ با خیانتها و بیلیاقتیهای او برای سایر مسئولین و مردم نیز شناخته شد. وقتی امام (ره) مطمئن شد مردم ماهیت واقعی بنیصدر را شناختهاند، او را از فرماندهی نیروهای مسلح عزل کرد. بعد از آن نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی به دلیل خیانت و بیلیاقتی او را از مقام ریاست جمهوری برکنار کردند.
با این اتفاق فضای کشور و جبههها شور و اشتیاق خیلی زیادی به خود گرفت. فرماندهان دلسوز و مومن که به دستور بنیصدر از ارتش اخراج شده بودند مثل سرلشکر شهید علی صیاد شیرازی به ارتش بازگشتند و همراه نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروهای داوطلب بسیجی شروع به بازپس گرفتن شهرهای اشغال شده از دست اشغالگران عراقی کردند.
منبع: کتاب زنگ تاریخ تألیف علی اکبر رئیسی
عراق در طول یکسال و هفت ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران با کمک کشورهای دیگر ارتشی قوی از نظر کمی و کیفی در نیروی انسانی و تسلیحات نظامی بنا نهاد.
در این مدت تا شروع حمله گسترده در 31 شهریور 1359 با حملات کوچک بسیاری که علیه ایران انجام می دادند. به خیال خام خودشان ارزیابی توان قدرت ایران را هم به عمل میآوردند. از طرفی چون قرار بود جنگ حداکثر ظرف یک هفته تا ده روز با اشغال تهران و انهدام ایران یا تقسیم آن به پنج کشور کوچک و ضعیف به پایان برسد میزان زیادی اسلحه سبک و سنگین و نیروی انسانی متناسب با نقشههای شوم آماده کرده بودند.
قبل از انقلاب اسلامی رژیم شاه تمام اسلحه و تجهیزات نظامی مورد نیاز ایران رااز آمریکا یا متحدان آن خریداری میکرد. یکسال مانده به پیروزی انقلاب اسلامی با شدت گرفتن اعتراضهای مردم و تظاهرات میلیونی آنها، شاه فرصت خرید و وارد کردن سلاحهای سنگین را نداشت و تنها سلاحهایی که در این مدت وارد کشور میشد ابزار شکنجه و سلاحهای سبکی بود که بر علیه مردم به کار گرفته میشد.
آمریکانیزازصدور هواپیماهای F16 که هواپیمای پیشرفته و با قابلیتی است و سایر سلاحهای خریداری شده توسط رژیم شاه، علی رغم اینکه پول آنها را هم گرفته بود، خودداری میکرد.
مجموعه این عوامل باعث برتری تسلیحاتی عراق بر ایران شد. ایران دوسا ل و هفت ماه امکان ارتقاء نیروهای مسلح و تسلیحات خود را نداشت و درگیر جنگهای داخلی بود ولی عراق با کمک 36 کشور با سرعت و بدون هیچ محدودیتی ارتشی قدرتمند آماده کرده بود.
گذشته از برتری عراق در تعداد سلاحهای موجود، آنها از نظر کیفیت سلاحها نیز از ایران برتر بودند به گونهای که به عنوان مثال هواپیماهای جنگی ایران فانتومهای F4,F5,F7,F14 بود و تکنولوژی ساخت و توانایی رزمایش آنها خیلی پائینتر از هواپیماهایی بود که در اختیار ارتش عراق قرار داده میشد. در فصلهای قبل خواندید که فرانسویها هواپیماهای فوق مدرن سوبراتاندارد را به عراقیها اجاره دادند.
انواع هواپیماهای ساخت روز در روسیه مثل میگ و سوخو هم بدون کمترین محدویت در اختیار عراق قرار میگرفت.
طرف دیگر جنگ یعنی ایران امکان خرید هواپیماهای جدید و مدرن را نداشت. چون در محاصره نظامی دنیا بود. حتی قادر به خرید لوازم یدکی مورد نیاز این هواپیما هم نبود، چون هیچ کشوری حاضر نمی شد آنها را در اختیار ایران قرار دهد. اگر هواپیمایی از ایران مورد حمله قرار میگرفت و سقوط میکرد امکان جایگزینی آن نبود ولی اگر یک هواپیما از عراق سقوط میکرد چند هواپیما جایگزین آن میشد.
در مورد سلاحهای دیگر هم وضعیت به همین شکل بود. اما همه این نابرابریها با تلاش و همت مردانه رزمندگان ایران به نفع ما تمام شد.
خلبانان عراقی که پیشرفتهترین هواپیماهای روز دنیا و فضای کشورهای عربی خلیج فارس و اطلاعات دقیق ماهوارههای جاسوسی آمریکا را در اختیار داشتند، از حمله به شهرهای ایران عاجز میماندند و با پرواز در ارتفاع خیلی بالا اغلب بمبهای خود را بیهدف رها میکردند و با دست پاچگی رو به عراق فراری میشدند. اما خلبانان ما با هوش و نبوغ خود و با شجاعتی که حاصل ایمان به خدا بود تا سرزمینهای غربی عراق در مرز اردن و سوریه حمله میکردند و با نابودی و انهدام فرودگاهها و پایگاههای نظامی عراق به کشورمان بازمیگشتند. با شهامت و شجاعت خلبانان ما ضعفها و کمبودهای تسلیحاتی ما نسبت به عراق برطرف میشد و در این راه خلبانان قهرمان ایران تا انجام عملیات شهادت طلبانه با هواپیماهای خود در بغداد هم پیش رفتند.
در مورد نیروی انسانی هم با توجه به اینکه جمعیت کشور عراق کمتر از نصف جمعیت ایران بود در طول جنگ این کشور همواره از نیروی انسانی بیشتری برخوردار بود.
این برتری عراق دو دلیل داشت یکی اینکه صرف نظر از سربازان عراقی، سربازان کشورهای دیگر عربی هم در کنار ارتش عراق علیه ایران میجنگیدند. از طرف دیگر حضور در جبهههای جنگ در ایران داوطلبانه بود، یعنی اجباری در اینکه حتماً همه جوانان در جبههها حاضر شوند، نبود. غیر از سال آخر جنگ که اعزام به دوره سربازی و حضور 20 درصد از کارکنان واجد شرایط جسمانی ادارات دولتی در جنگ اجباری شد. در طول جنگ حضور در جبهه برای ایرانیها داوطلبانه بود و اجباری برای حضور همه در جبهه نبود.
در طول جنگهای دنیا در تاریخ بشر این یک پدیده است که کشوری مورد حمله مستقیم و غیر مستقیم کشورهای دیگر قرار گیرد و حضور در جبهههای جنگ برای مقابله با حملات دشمنان داوطلبانه باشد.
حتی در جنگهایی که حضرت رسول (ص) با کفار داشت، اینگونه نبود. یکی از اصحاب آن حضرت به نام ابیلبابه دریکی از جنگهای بین مسلمین و کفار شرکت نکرد. پس از بازگشت مسلمانان از جنگ، حضرت رسول (ص) به آنان دستور دارد هیچ کس با ابیلبابه معاشرت نداشته باشد. وقتی او دید هیچ کس با او معاشرت ندارد خود را به یکی از ستونهای مسجد مدینه بست و گفت تا خدا گناه مرا نبخشد و رسول خدا مرا عفو نکند، خود را از این ستون باز نخواهم کرد. بعد از مدتی آیه 27 سوره مبارکه انفال نازل شد و خدا توبه او را پذیرفت.
آمار تسلیحاتی و نیروی نظامی دو کشور در آخر جنگ بیانگر بخشی از این نابرابری تسلیحاتی و نیروی نظامی دو کشور است.
نوع سلاح |
موجودی ایران |
موجودی عراق |
هواپیمای جنگی |
200 فروند |
610 فروند + 90 فروند هواپیمای آمریکایی و اروپایی که در ناوهای این کشورها در خلیج فارس بودند. |
هلی کوپتر (بالگرد) |
300 فروند |
325 فروند+تعدادی بالگردکه درناوهای کشورهای غربی درخلیج فارس بود. |
تانک و خودروی زرهی |
1050 دستگاه |
6230 دستگاه |
توپخانه دور برد |
600 دستگاه |
3900 دستگاه |
نیروی نظامی |
655000 نفر |
800000 نفر |
خسارت عراق در طول هشت سال جنگ
1- هواپیما 238 فروند
2- هلی کوپتر (بالگرد) 91 فروند
3- زرهی 7360 دستگاه
4- توپخانه 965 قبضه
- نیروی انسانی 410000 نفر
عوامل مؤثر در تصویب قطعنامه 598
به طور اعم عوامل بسیاری در تصمیم گیری شورای امنیت جهت تصویب قطعنامه 598 موثر بود، ورود سلاحهای مخرب در جنگ، تهدید امنیت کشورهای منطقه، گسترش جنگ به منطقه خلیج فارس و از جمله این عوامل هستند اما آنچه باعث شد تا شورای امنیت بویژه اعضای دائم آن به یک نتیجه قطعی در مورد جنگ ایران و عراق دست یابند، ناشی از سه مساله زیر بود که به اختصار مورد بحث قرار می گیرند.
1-برخورد منفی ایران با قطعنامه های صادره از موضع قدرت نظامی
جمهوری اسلامی ایران به دلیل جو حاکم بر شورای امنیت که بشدت متاثر از سیاستهای دو ابرقدرت شرق و غرب بود و نیز بدلیل ماهیت قطعنامه های صادره از سوی این شورا، هیچگاه قطعنامه های صادر شده را مورد تائید قرار نداد و ضمن رد مستدل آنها خواستار برخورد عادلانه شورا با موضوع جنگ شد.
مواردی همچون عدم استفاده از لفظ منازعه یا جنگ در قطعنامه ها و یا عدم گنجاندن ماده ای جهت شناسایی آغازگر جنگ و دلائلی بود که ایران جهت رد قطعنامه ها به آنها استناد می نمود. علاوه بر این، ایران با ادامة عملیات نظامی در جبهه های جنگ مصر بود تا حقوق تضییع شده خود را بدون اتکاء به قدرتهای بزرگ، بدست آورد. این مساله در کنار عدم تاثیرپذیری ایران از سیاستهای دو ابرقدرت باعث می شد تا ایران مستقل از جو حاکم بر روابط بین الملل حرکت کند که تحمل این مساله برای قدرتهای بزرگ دشوار بود. در چنین شرایطی بیم آن می رفت تا ایران تا تحرکات نظامی، سیاستهای خود را جهت پایان مخاصمه به کشور عراق تحمیل نماید.
2-پیروزیهای بزرگ ایران در جبهه های جنگ
جمهوری اسلامی ایران با مشاهدة بی توجهی سازمان ملل و شورای امنیت نسبت به ماهیت جنگ ایران و عراق و تحولات جاری آن تحرکات خود را در جبهه های جنگ افزایش داد و تا حصول نتیجة نهائی به عملیات در مناطق حساس و استراتژیک ادامه داد. در میان تحرکات انجام شده در جبهه های جنگ دو عملیات والفجر 8 و کربلای 5 که هر دو نیز با موفقیت کامل قرین بود از اهمیتی ویژه و اساسی برخوردار بودند. تصرف منطقه فاو، عملاً ارتباط عراق با خلیج فارس را قطع نمود و ایران را در کنار کشور کویت که یکی از اصلی ترین حامیان اقتصادی عراق در جنگ بود قرار داد. تصرف منطقه شلمچه نیز، ایران را به شهر استراتژیک بصره که برای عراق اهمیتی حیاتی داشت، نزدیکتر نمود. این دو عملیات سبب شده بودند تا موازنه جنگ به نفع ایران تغییر یابد. و امیدواری قدرتهای بزرگ و کشورهای منطقه نسبت به مقاومت عراق بشدت کاهش یابد. در نتیجه در شرایطی که احتمال موفقیتهای ایران رو به افزایش و مقاومت عراق رو به کاهش گذارده بود، پایان جنگ بدون طرف پیروز می توانست، تامین کننده حداقل خواسته های دو ابرقدرت از پایان جنگ ایران و عراق باشد.
3-توافق آمریکا و شوروی در مورد پایان مخاصمات منطقه ای
بررسی مواضع آمریکا و شوروی در طول دوران جنگ نشان می دهد که این دو کشور براساس منافع و مصالح سیاسی خود در مقاطع مختلف جنگ، عکس العمل های متفاوتی از خود نشان داده اند. این مساله در مورد شوروی از قطعیت بیشتر برخوردار است. با روی کار آمدن گورباچف در شوروی و سیاستهای وی مبنی بر نزدیکی بیشتر به غرب و کاهش تشنجات فی مابین دو ابرقدرت که گام اول آن در کاهش اختلافات منطقه ای ظهور می یافت، رسیدن به توافق در نحوه پایان جنگ، مساله ای دور از انتظار نبود و به نظر می رسید در سه اجلاس مهم و اساسی ریکیاویک، واشنگتن و بالاخره مسکو، سران دو کشور، در مورد حل چندین منازعه منطقه ای از جمله جنگ ایران و مسکو، سران دو کشور، در مورد حل چندین منازعه منطقه ای از جمله جنگ ایران و عراق و مساله افغانستان به توافق رسیده باشند.
شوروی از پیروزیهای ایران در جنگ که منافع این کشور را در عراق دچار مخاطره می کرد و نیز تاثیر گذاری ایران بر تحولات افغانستان و جدی شدن جریان اسلامی در جمهوری های مسلمان نشین خود احساس خطر کرده و در تلاش برآمد با دست یابی به توافق با آمریکا (در مقطع تصویب قطعنامه 598)، مسیر سیاست تشنج زدایی و بازسازی اقتصادی و اجتماعی خود را با پایان جنگ ایران و عراق دچار مخاطره می شده. منابع حیاتی و حساس امریکا و غرب در منطقه خلیج فارس، ایجاب می کرد که آمریکا از تبدیل شدن ایران و عراق به یک قدرت منطقه ای جلوگیری نماید. از نظر آمریکا پیروزی هر یک از طرفین درگیر در جنگ تهدیدی اساسی برای منابع نفتی خلیج فارس و اسرائیل محسوب می شد، این تهدید در صورت عملی شدن می توانست، عواقب خطرناکی برای ترتیبات امنیتی مورد نظر آمریکا در منطقه داشته باشد. با این وضعیت جنگ باید به نحوی خاتمه می یافت که هیچ یک از طرفین درگیر پیروز از میدان خارج نشوند.
مواضع ایران در قبال پذیرش قطعنامه 598
در مجموع به نظر می رسد سه عامل اصلی فوق در تصویب قطعنامه 598 نقش بیشتری نسبت به سایر عوامل ایفا می کردند. بدین ترتیب شورای امنیت پس از تصویب قطعنامه های بیهوده و بدون اثر، به این نتیجه رسید که برای پایان جنگ باید حداقل های مورد نظر ایران را نیز در نظر بگیرد تا از این طریق امکان تامین برخی نظرات ایران فراهم شود.
بدین منظور کوششهای فراوانی از سوی دبیرکل جهت جلب نظرات مسئولین سیاست خارجی ایران بعمل آمد یکی از این اقدامات، برگزاری کنفرانسی با موضوع جنگ ایران و عراق در بنیاد فورد بود. در این کنفرانس دبیرکل سازمان ملل، نمایندگان اعضای دائم شورای امنیت، رئیس موسسه فورد و عده ای از صاحب نظران و تحلیل گران مسائل خاورمیانه شرکت داشتند. در زمینة مباحث این کنفرانس رجائی خراسانی نمایندة سابق ایران در سازمان ملل چنین اظهار می دارد:
« با وجود حق گوئی های کنفرانس و متجاوز شناختن صدام ، نتیجه گیری این نبود که باید صدام را محکوم کرد و حق را به ایران داد، بلکه چنین استدلال می کردند که مادام که بخشی از حقایق را به نفع جمهوری اسلامی ایران مطرح نکنیم و یک مقدار از خواسته های مشروع این کشور را به رسمیت نشناسیم، نخواهیم توانست یک راه حل سیاسی برای صدام پیدا کنیم. آنان به این نتیجه رسیدند که بازی سیاسی جدیدشان باید روی تامین نظرات ایران باشد.» (1)
در چنین شرایطی خواسته های ایران در بند ششم قطعنامه 598، بصورتی بسیار کم رنگ گنجانده شد. اما این قطعنامه نیز همچون سایر قطعنامه های شورای امنیت، نمی توانست متضمن پایان عادلانة جنگ ایران و عراق باشد. با این وجود، علیرغم نقاط ضعف بسیار این قطعنامه، نکات مثبتی نیز در آن دیده می شد که حکایت از پذیرش برخی واقعیتها توسط شورای امنیت سازمان ملل داشت. برخی نکات مثبت قطعنامه 598 با در نظر داشتن این نکته که شورای امنیت بطور کامل در اختیار قدرتهای بزرگ است و هیچ موضوعی بدون رای و نظر آنان مورد تصویب قرار نمی گیرد ، شامل موارد زیر است:
1-عنوان این قطعنامه برخلاف سایر قطعنامه های تصویبی که «وضعیت ایران و عراق» در آن ذکر می شد، منازعة بین ایران و عراق است . شورای امنیت قبل از قطعنامه 598 حاضر به بکار گیری لفظ منازعه یا جنگ نبود و این به خودی، خود امری مثبت تلقی می شود.
2-این قطعنامه در مقایسه با قطعنامه های قبلی سازمان ملل حالت آمریت بیشتری داشته و همچون قطعنامه های قبلی به توصیه بسنده نکرده است بلکه از قاطعیت بیشتری برخوردار است.
3-جهت تصویب قطعنامه چانه زنی های بسیاری صورت گرفته است تا بلکه قطعنامه ای مورد نظر شورای امنیت، ایران و عراق به تصویب برسد.
4-قطعنامه 598 طولانی ترین و مفصل ترین قطعنامة شورای امنیت دربارة جنگ ایران و عراق است.
5-قطعنامه 598 با توجه به زمان تصویب آن، تحت تاثیر پیروزیهای چشمگیر ایران در جنگ بویژه تصرف جزیره فاو و منطقه شلمچه در شرق بصره قرار دارد. به همین خاطر مجبور به پذیرش برخی واقعیتها شده است.
6-بررسی محتوای قطعنامه و راههای اجرائی آن نشان می دهد که شورای امنیت برای اولین بار بصورتی جدی به جنگ ایران و عراق نگریسته است.
7-در قسمت مقدماتی دربند سوم، لفظ آغاز و ادامه منازعه به میزان قابل توجهی بیانگر پذیرش این واقعیت از سوی شورای امنیت است که باید به آغازگر جنگ توجه نمود. اگرچه لفظ ادامه جنگ تا حدودی منطق حاکم بر این جمله را با ابهام و تردید مواجه می سازد.
8-در قسمت مقدماتی در پارگراف چهارم، بیان اظهار تاسف از نقض قوانین انسان دوستانه بین المللی و اشاره به بمباران مراکز صرفاً مسکونی غیر نظامی و حملات به کشتیرانی بی طرف یا هواپیماهای کشوری و کاربرد سلاحهای شیمیائی ، تماماً به سود ایران قید شده است.
9-در قسمت مقدماتی، پاراگراف هفتم، بیان جمله «حصول به راه حل جامع، عادلانه و شرافتمندانه» تماماً مورد نظر ایران بوده و تکرار آن در بند چهارم اجرایی نشانگر دقت شورا در مورد نظرات ایران برای پایان جنگ است.
10-اشارة پاراگراف نهم قسمت مقدماتی به این که «در منازعه ما بین ایران و عراق نقض صلح حادث شده است» از یک نظر قابل توجه است و آن این که شورا باید ناقض صلح را با توجه به این تاکید تشخیص دهد.
11-بند پنجم قطعنامه می تواند تفسیری بر عدم حضور و مداخله قدرتهای بزرگ در خلیج فارس باشد. در این بند از تمامی کشورها خواسته شده است تا از هرگونه اقدامی که می تواند منجر به تشدید و گسترش بیشتر منازعه گردد، احتراز کنند. بدین ترتیب ایران می تواند مدعی این نکته باشد که حضور ابرقدرتهای بزرگ در خلیج فارس عملاً باعث گسترش منازعه شده است و پیشرفتی در اجرای قطعنامه 598 حاصل نشده است.
12-بند ششم قطعنامه که مصمم است مسؤولیت منازعه را مشخص کند، به طور کامل تامین کنندة یکی از خواسته های ایران از دبیر کل است.
13-بند هفتم قطعنامه بیانگر این نکته است که شورای امنیت موضوع بازسازی دو کشور را مورد توجه قرار داده است. این بند در کنار بند ششم که تعیین متجاوز را مورد توجه قرار می دهد، می تواند متضمن پرداخت غرامت جنگی از سوی کشور متجاوز باشد.
14-بند هشتم قطعنامه که ترتیبات امنیتی منطقه را با نظر کشورهای آن مورد توجه قرار می دهد. تماماً مورد نظر جمهوری اسلامی ایران است. ایران اعلام کرده بود که امنیت منطقه با همکاری کشورهای آن حفظ خواهد شد و در صورت دخالت کشورهای خارجی این امنیت متزلزل خواهد بود.
علیرغم وجود نکات مثبت فوق، بسیاری موارد منفی در قطعنامه وجود داشت که هر یک به تنهائی می توانست عاملی برای عدم پذیرش قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی ایران باشد. به همین خاطر نیز وزارت امور خارجه ایران روز بعد از ارسال نامه دبیرکل که همراه آن قطعنامه 598 برای هر دو کشور فرستاده شده بود بیانیه ای در خصوص آن صادر کرد و آن را غیر عادلانه اعلام نمود. در این بیانیه ضمن اشاره به تناقضات موجود در قطعنامه و نیز نقض بند پنجم اجرایی آن بوسیله حضور آمریکا در منطقه خلیج فارس آمده است:
در پایان هفتمین سالی که از شروع تجاوز وسیع و همه جانبة عراق به جمهوری اسلامی ایران می گذرد، شورای امنیت سازمان ملل بار دیگر با تصویب قطعنامه ای غیر عادلانه از ایفای مهمترین وظیفه خود در حفظ صلح و امنیت بین المللی عدول نمود.
پس از این بیانیه، جمهوری اسلامی ایران در بیست و دوم مرداد ماه سال شصت و شش پاسخ نهائی خود را پیرامون قطعنامه 598 همراه با نامة وزیر خارجه ایران برای دبیرکل ارسال نمود. در نامه وزیر خارجه قید شده بود که تصویب قطعنامه به تحریک آمریکا صورت گرفته است.
همچنین در متن پیوستی نامه، برخی مواضع جمهوری اسلامی در قبال قطعنامه چنین عنوان شده است:
ـ هدف از قطعنامه انحراف افکار عمومی توسط آمریکاست.
ـقطعنامه بدون مشورت و نظر ایران تدوین شده است.
ـ نظرات صریح ایران در آن لحاظ نشده است.
ـ جنگی که در 31/6/59 (22 سپتامبر 1980) آغاز شده است، چرا هم اکنون تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی تلقی می شود؟!
ـ قطعنامه از متجاوز حمایت کرده است.
ـ شورا از حالت بی طرفی خارج شده است.
ـ آمریکا اولین ناقض قطعنامه 598 است.
ـ این قطعنامه گام اول در تصویب قطعنامه دیگری علیه جمهوری اسلامی ایران است.
این موارد در کنار برخی پاسخهای دیگری که در متن پیوستی نامة وزیر خارجه ملاحظه می شد، موضع صریح ایران نسبت به قطعنامه 598 بود. موضعی که در بند آخر آن، قطعنامه 598 نه به طور کامل مورد قبول قرار گرفته و نه کاملاً رد شده بود. بر همین اساس حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی طی سخنانی موضع ایران را چنین عنوان کرد:
«پیش از این به علت جهت گیری های ناعادلانه قطعنامه های شورای امنیت، ما این قطعنامه ها را نمی پذیرفتیم. اما در این قطعنامه نکات مثبتی دیدیم که حاضر شدیم پیرامون آن مذاکره کنیم. جمهوری اسلامی ایران قطعنامه 598 را به طور کلی رد نکرده است. چون در آن جای بحث می بیند.» (2)
این موضع گیری که همچنان راه پایان جنگ را از طریق سیاسی مسکوت می گذاشت تنها به پشتوانة برتریهای نظامی در جبهه ها صورتی می گرفت. ایران در این زمان با پیروزیهای چشمگیر نظامی در فاو و شلمچه در موضع برتری به لحاظ نظامی قرار داشت و مسؤولین سیاسی ایران قصد داشتند تا از این موضع برتر، حداکثر استفاده را جهت اخذ امتیازات سیاسی بنمایند. اما این فرصت به دلایل گوناگون نمی توانست چندان طولانی باشد.
با روند تحولات نظامی و اعمال فشارهای گستردة بین المللی به ایران و نیز حضور گسترده آمریکا در خلیج فارس ایران به تلاشهای دبیر کل که سعی می کرد عناصر جدیدی را از نظر اجرائی به قطعنامه بیفزاید، پاسخ مثبت داد.
یکی از این موارد که مورد استقبال ایران قرار گرفت و از سوی ایران نیز پیگیری می شد، آغاز کار هیات تعیین متجاوز همزمان با روند پذیرش آتش بس بود. به هر حال پذیرش طرح اجرائی دبیرکل از سوی ایران، موجب تعجب محافل سیاسی و بین المللی دنیا شد. اما ایران با تصمیم خود مبنی بر پذیرش طرح اجرایی دبیرکل در اواخر سال 66 نشان داد که راه حلها سیاسی را برای پایان جنگ همچنان مد نظر دارد. به همین دلیل در تاریخ 26/4/1367 (17 ژوئیه 1988) با افزایش فشارهای نظامی به ایران بویژه مورد هدف قرار گرفتن هواپیمای مسافربری کشورمان توسط ناوچه های آمریکا در خلیج فارس که حاکی از آغاز یک مرحله جدیدی در جنگ بود، ایران قطعنامه 598 را پذیرفت و امام خمینی با بیان جملات زیر چنین عنوان داشت:
« قبول قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران به معنی حل مساله جنگ نیست. با اعلام این تصمیم، حربة تبلیغات جهانخواران علیه ما کند شده است البته ما رسماً اعلام می کنیم که هدف ما تاکتیک جدید در ادامه جنگ نیست قبول این مساله برای من از زهر کشنده تر است . ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او این جرعه را نوشیدم تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود بدانید که پیروزی از آن شماست.» (3)