سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کسی که ساعتی بر خواری فراگرفتن شکیبایی نورزد، همواره در خواری نادانی باقی بماند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 11:58 صبح

عراق وقرارداد 1975

از سال 1550 میلادی ایران و دولت عثمانی که عراق بخشی از سرزمین تحت کنترل آن بود، همیشه بر سر مسائل مرزی، اختلاف داشته اند. با تشکیل دولت عراق در اواخر سال 1920 که مصادف با اواخر دوره قاجار در ایران است، این اختلافات همچنان ادامه یافته است. به منظور حل اختلافات مرزی از آن زمان تا سال 1353 هجری شمسی 20 معاهده و قرارداد بین ایران و عثمانی و عراق با واسطه دولت انگلیس منعقد شده است. در سال 1936 مطابق با 1316 هجری شمسی اولین مناقشه مرزی بین ایران و عراق آغاز می شود. در این سال مرزبانان عراقی به سمت مرزبانان ایرانی در اروند رود تیراندازی می کنند. این اقدام موجب می شود تا دولت ایران به سازمان ملل شکایت نماید. با روی کار آمدن حزب بعث در عراق در شهریور ماه سال 1347 هجری شمسی، اختلافات و دشمنی ها بین دو کشور افزایش یافت. روی کار آمدن حزب بعث، موجب تغییر ساختار سیاسی در عراق و در نهایت موجب تغییر معادلات منطقه ای شد. تغییر معادلات منطقه ای باعث تغییر موازنه قوا و در نتیجه موجب بروز اختلافات بیشتر میان ایران و عراق گردید.ایران در 28 بهمن ماه 1347 طی نامه ای به هیئت نمایندگی عراق،اعلام نمود بدلیل آنکه عهدنامه مرزی 1937 و پروتکل آن زیر فشار دولت انگلستان منعقد گردیده و دولت عراق مواد این عهدنامه را اجرا نکرده و عملا لغو نموده است،بنابراین از نظر دولت ایران این قرارداد بدون ارزش،باطل و بی اثر است.دولت عراق در واکنش به این اقدام،در 26 فروردین 1348 سفیر ایران در بغداد را به وزارت خارجه دعوت ومعاون وزیر خارجه به او اظهار داشت که "دولت عراق شط العرب را جزئی از قلمرو خود می داند". ایران هم در واکنش در 30 فروردین 1348 ضمن اعلام لغو رسمی عهدنامه مرزی 1937 و پروتکل منضم به آن، خط تالوگ را خط مرزی در اروندرود اعلام کرد. وزارت خارجه ایران نیز در 7 اردیبهشت 1348 طی اطلاعیه ای پس از ذکر تخلفات عراق در مدت 32 سالی که از انعقاد قرارداد 1937 می گذشت با تأکید بر لزوم برقراری خط تالوگ به عنوان خط مرزی مشترک در اروندرود،دولت عراق را مسئول هر پیشامدی در برابر هتک حرمت نسبت به کشتی های با پرچم ایران در اروندرود دانست. دولت عراق هم در 9 اردیبهشت 1348 به شورای امنیت سازمان ملل شکایت کرد .پس از این اقدام،روابط دو کشور رو به وخامت گذاشت و نیروهای دو طرف برای مدت یک سال تا اسفند 1349 در اطراف اروندرود و برخی دیگر از نقاط مرزی مورد اختلاف، در برابر یکدیگر موضع گرفته بودند. از سال 1348 تا سال 1353، بین دو طرف 12 بار درگیری های پراکنده مرزی پیش آمد. با آغاز سال 1974 نیروهای ویژه عراق به پاسگاههای کوهستانی مرزی که نیروهای ژاندارمری ایران در آن مستقر بودند حمله و 40 نفر از ایرانیها را به قتل رساندند. در سال 1352 ارتش عراق با یک گروهان به ایرانیانی که در حال ساخت سد کنجان چم بودند حمله و تپ? 343 مشرف بر آن را تصرف نمود. فردای آن شب ژاندارمری ایران به فرماندهی فردی به نام آریافر به این تپه حمله کرد و آن را بازپس گرفت که بر اثر آن 20 عراقی نیز کشته و مجروح شدند. تکیه حزب بعث بر وحدت و همبستگی عربی، باعث بروز مشکلاتی در بین اقوام مختلف مردم عراق گردید. روحیه ضد کردی دولت بعثی و فشار به مردم کُرد، باعث بروز مخالفت هایی از سوی آنان گشت. روحیات ضد ایرانی حزب بعث و توسعه اختلافات با دولت ایران، موجب شد تا ایران از کردهای مخالف رژیم بعثی حمایت نماید. در این سالها ایران از بارزانی ها همه گونه پشتیبانی می کرد و از این طریق حکومت بعثی عراق را تحت فشار قرار می داد. از جمله در سال 1970 یک فروند هواپیمای بمب افکن سنگین توپولف 16 ارتش عراق در حوالی حاج عمران بوسیله موشک های زمین به هوای راپیر که جزء سلاح های سازمانی ارتش ایران بود، سرنگون گردید. کردها در این زمان دارای عقبه و خطوط ارتباطی با ایران بودند و ارتش عراق برای مقابله با آنها در شرایط رزمی دشواری قرار داشت. وضعیت نابسامان داخلی عراق، حزب بعث را وادار کرد تا برای حل مشکل کردها، از طریق روسیه به ایران پیغام فرستد که اگر شما دست از پشتیبانی از کردها بردارید و پای میز مذاکره بیایید، عراق نیز از ادعای حاکمیت بر تمام اروند رود دست برمی دارد.این امر موجب شد تا در حاشیه اجلاس سران اوپک در کشور الجزایر، بیانیه ای در 4 ماده منتشر شود که مبنای قرارداد 1975 بحساب می آید. این 4 ماده عبارت بودند از:

 الف ـ مرزهای خشکی دو کشور بر مبنای صورت جلسات مذاکرات 1912 تهران و پروتکل 1913 استانبول تعیین شود.

 ب ـ مرزهای آبی دو کشور بر مبنای خط تالوگ یعنی خط القعر رودخانه ها تعیین گردد.

ج ـ روابط دو کشور بر مبنای حسن همجواری و عدم دخالت در امور یکدیگر و عدم حمایت از مخالفین هم و جلوگیری از تردد غیر قانونی در مرزها برقرار شود.

 د ـ سه بند فوق اجزای یک راه حل کلی بوده و از هم تفکیک ناپذیرند.

بر اساس این بیانیه نمایندگان ایران و عراق به مدت 6 روز با هم مذاکره کردند و یک قرار داد و 4 پروتکل و یک ضمیمه نوشته و به امضاء رساندند. این معاهده به نام موافقت نامه حل اختلافات مرزی ایران و عراق و یا قرارداد 1975 الجزایر معروف شد. این معاهده، تنها پیمانی است که بدون حضور انگلیس بین ایران و عراق، منعقد گردیده و به تمامی اختلافات مرزی تاریخی بین دو کشور پایان داده است. قرارداد 1975 فنی ترین، دقیق ترین، حقوقی ترین و کامل ترین معاهده مرزی امضاء شده بین وزرای خارجه ایران و عراق در طول تاریخ است که با جزئیات مفصلی در سازمان ملل به ثبت رسیده است. قرارداد الجزایر دارای ویژگی هایی به شرح ذیل می باشد:

 الف ـ جامع بودن، این قرارداد بکلیه اختلافات متعدد و متنوع مرزی بین ایران و عراق رسیدگی و آنها را حل نموده است.

 ب ـ قرارداد قطعی، دائمی و تغییر ناپذیر است. در ماده 5 این قرارداد بر غیرقابل نقض بودن مرزهای دو کشور و توافقات بعمل آمده تأکید شده است.

 ج ـ پیش بینی چگونگی حل اختلافات، در ماده 6 این قرارداد راه هرگونه توسل به زور جهت حل اختلافات آتی و چانه زنی و بهانه جویی بسته شده است.

 در حقیقت هدف اصلی رژیم بعثی عراق از انعقاد این قرارداد، مهارکردن قدرت کردها و اعمال حاکمیت بر منطقه کردنشین شمال عراق بود. هنگامی که صدام حسین پیمان الجزایر را با شاه ایران منعقد نمود، رژیم بعثی جشن های فراوانی را در سراسر شهرهای عراق برپا کرد و تظاهرات های بزرگی را ترتیب داد. رژیم بعثی عراق انعقاد قرار 1975 را پیروزی و موفقیت بزرگی برای دولت و ملت عراق، قلمداد نموده و آن را دستاورد درخشانی برای حزب بعث محسوب نمود. از این تاریخ، مشکل کردها در عراق حل شد و رژیم بعث توانست حاکمیت خود را بر کردستان عراق نیز تعمیم بخشد. در عوض، 170 هزار از کردهای بارزانی به ایران فرار کردند. آنها در ارودگاه هایی مستقر و به عنوان پناهنده در ایران زندگی می کردند و به این صورت جنبش کردی شمال عراق ظرف چند روز متلاشی گردید. از سال 1353 که قرارداد الجزایر به امضاء رسید روابط دو کشور بسیار خوب شد. عباس هویدا نخست وزیر ایران در اوایل سال 1354 از عراق بازدید و صدام حسین معاون رئیس جمهور عراق نیز در خرداد ماه 1354 میهمان دولت ایران شد. بر اساس معاهده 1975 ، ایران 18 پاسگاه مرزی خود را به عراق واگذار کرد و عراق نیز 11 پاسگاه مرزی را به ایران تحویل داد. بنابراین انعقاد قرار داد 1975 نه تنها به اختلافات مرزی با ایران پایان داد، بلکه مشکلات داخلی حکومت عراق را نیز حل کرد و موجب گسترش سیطره حزب بعث بر مردم عراق گردید. پس می توان گفت که انعقاد قرار داد الجزایر یک موفقیت برای حزب بعث عراق به شمار می رفته است.این موفقیت برای دولت عراق آن قدر اهمیت داشت که وقتی سفیر ایران آقای شهیدی در روزهای آخر مأموریت خود در بغداد بسر می برد، روزی صدام حسین به سفارت ایران آمده و از وی به خاطر تلاش هایش در انعقاد این معاهده تشکر نمود. از آنجا که در تفکر حزب بعث توسعه طلبی جایگاه ویژه ای دارد، شاید در ذهن سران حزب بعث، امضاء پیمان الجزایر یک اقدام تاکتیکی برای بدست آوردن فرصت جهت حل مشکلات داخلی عراق و آماده شدن برای تجدید ادعاهای عراق علیه خطوط مرزی در آینده بوده است. به هر حال قبل از آغاز جنگ تحمیلی و در چهار سال پیش از آن، هیچگونه اختلاف مرزی بین ایران و عراق وجود نداشته است. زیرا در سال 1975 قرارداد الجزایر بین صدام و شاه ایران برای رفع اختلافات مرزی و پایان یافتن حمایت دو کشور از مخالفین یکدیگر به امضاء رسیده بود. بر اساس قرارداد 1975، 532 میله مرزی از مرز دالامپرداغ در مرز بین ایران، عراق و ترکیه تا نهر خین در کنار اروندرود بین دو کشور نصب گردید. در ابتدای سال 1357 کار میله گذاری مرزی به اتمام رسید. نصب تمام میله های مرزی بر عهده عراق بود و تمام آنها با توافق و با اجرای افراد عراقی احداث گردید.

وضعیت و شرایط ایران و عراق در آستانه جنگ

با توجه به مطالب مطرح شده در این فصل، می توان وضعیت ایران و عراق را قبل از آغاز جنگ، به شرح ذیل جمع بندی نمود. ایران در طول یک سال و نیم قبل از آغاز جنگ، درگیر و مشغول ایجاد بسترهای قانونی برای تشکیل نظام جمهوری اسلامی پس از فروپاشی رژیم شاهنشاهی بود و در نتیجه دچار اختلاف نظرها و چالش های سیاسی به منظور روی کار آوردن دولت دائمی گردید. از سوی دیگر کشور دچار تروریسم گروه هایی نظیرفرقان و درگیری های مسلحانه از سوی گروه هایی نظیر حزب دموکرات و خلق عرب وابسته به عراق در برخی از استانها شده بود. روابط خارجی ایران دچار تحول اساسی گشته و بسیاری از کشورهای دوست تبدیل به دولت های متخاصم و یا دولت های غیر دوست شدند. امنیت داخلی در اولویت برنامه های دولت قرار داشت و ایجاد یک دولت با ثبات و نهادهای قانونی مردمی نیز مهمترین دغدغه مسئولین کشور بود. چالش های شدیدی بین گروه های رقیب در صدر حاکمیت وجود داشت که عملا موجب شد به تهدیدهای مرزهای غربی کشور به صورت جدی نگاه نشود.از نظر ساختاری، ایران قبل از آغاز جنگ، فاقد نهادهایی مانند شورای عالی امنیت ملی بود که بتواند بطور منظم مسائل مربوط به تهدیدات نظامی و امنیتی علیه کشور را بررسی، ارزیابی و مورد مطالعه قرار داده و بحران های امنیتی و دفاعی را مدیریت نموده و کنترل نماید. البته شورای عالی دفاع در قانون اساسی، پیش بینی شده بود که قبل از شروع جنگ تشکیل نمی شد. برای مسئولین کشور هم آنقدر مسائل ساختاری و موضوعات داخلی وجود داشت که کمتر به مسئله تهدید خارجی آن هم از نوع جنگ، فکر می شد. از سوی دیگر معرفت لازم و ادراک کلی از تحولات محیطی و نیات حزب بعث عراق، در بین دستگاه های سیاسی، نظامی و امنیتی کشور برای پیش بینی احتمال وقوع جنگ، وجود نداشت. بنابراین درک صحیحی از تهدیدات جدی عراق که ممکن بود به بروز جنگ منجر گردد در ستاد مشترک ارتش و شورای عالی دفاع بوجود نیامد تا اقدامات بازدارنده لازم در ابعاد سیاسی، حقوقی، نظامی و بین المللی انجام گیرد. بر همین اساس برآورد دقیقی از تهدید و یک طرح مؤثر نظامی در سطح ستاد ارتش برای مقابله با تهاجم ارتش عراق وجود نداشت.باید توجه داشت که به دلیل جو حاکم و شرایط محیطی آن دوران، به اطلاعات و اخبار دریافتی از تحرکات عراق، اعتنای زیادی نمی شد و انتظار تهیه یک طرح مؤثر در آن شرایط، خیلی با واقعیات سازگار نبود. گفته می شود چهار ماه قبل از آغاز جنگ، ستاد مشترک ارتش، طرحی را برای مقابله با تهاجم احتمالی عراق تهیه و به نیروها ابلاغ می نماید. بر این اساس، نیروی زمینی در طرحی آفندی که از سابق به نام ابومسلم وجود داشت ، تجدید نظر نموده و طرح پدافندی ابوذر را تهیه کرد و نیروی هوایی نیز طرحی به نام شبح 3 آماده نمود ولی این دو نیرو عملاً نتوانستند به طور کامل آنها را به مورد اجرا بگذارند. البته طرح پدافندی ابوذر در 20 شهریور ماه 1359 به دستور تبدیل و توسط لشکرهای 81 و 92 زرهی با اعزام گروه های رزمی از سایر قرارگاه ها و تیپ های مستقل به مورد اجرا گذاشته شد. با این که قبل از آغاز جنگ، قرائن و شواهد آمادگی ارتش عراق برای یک تهاجم گسترده به ایران، تا حدودی قابل مشاهده و ارزیابی بود ولیکن یگان های ارتش به طور کامل در مرزهای غربی کشور استقرار نیافته بودند و پس از آغاز جنگ نیز، مدتی زمان برد تا این یگان ها به طور کامل به مناطق جنگی اعزام گردیدند. بنابراین وضعیت آمادگی دفاعی و نظامی در کشور وجود نداشت . دولت هم در آن ایام در حال سازماندهی،بازسازی و ایجاد نیروهای مسلح متناسب با شرایط پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. بنابراین می توان گفت که عامل بازدارندگی بین ایران و عراق از بین رفته بود. در بدو شروع جنگ، گرچه درآمدهای نفتی ایران وضع مناسبی داشت ولی تولید نفت ایران نسبت به دو سال قبل از آغاز جنگ، کاهش یافته بود و تعاملات اقتصادی ایران نسبت به دوره رژیم گذشته تا حدود زیادی محدود شده بود. در چنین شرایطی ایران دچار چالش های سیاسی با بسیاری از کشورهای جهان از جمله امریکا، برخی از کشورهای اروپایی، شوروی و بعضی از کشورهای عربی خاورمیانه شده بود. پس ایران در شرایط قبل از آغاز جنگ، از نظر نظامی در وضعیت نابسامان،از نظر سیاسی متشتت و دچار چند دستگی و اختلافات داخلی ، از نظر اقتصادی در حال آشفتگی و از نظر بین المللی نیز در شرایط نسبتا منزوی بسر می برد. اما رژیم عراق در آستانه جنگ تحمیلی، دارای ثبات سیاسی، ساختار یکپارچه و قدرت متمرکز، استبدادی، دیکتاتوری، با حاکمیت امنیتی و پلیسی در کشور و بدون نگرانی از یک تهدید خارجی بود. این کشور یک پیمان دوستی و همکاری نظامی با اتحاد جماهیر شوروی داشت و با کشورهای عضو بلوک شرق مناسبات خوبی برقرار کرده بود. در همین حال عراق در تلاش برای کاستن از اتکا به شوروی و شروع به ایجاد روابط خوب با فرانسه بود. همچنین دولت عراق در حال نزدیک شدن به امریکا و برخی از کشورهای اروپایی و فاصله گرفتن از سوریه به دلیل رقابت های حزبی بود. حزب بعث دارای اندیشه ای ضد شیعی و ضد ایرانی و سعی در تهدید قلمداد نمودن انقلاب اسلامی و ایران داشت. این حزب دارای احساس برتری جویی در جهان عرب و تلاش برای توسعه قدرت عراق در جهان عرب بود. ارتش عراق خود را برای آغاز جنگ با ایران آماده می کرد. بدین منظور رئیس جمهور عراق تصفیه در درون حزب بعث را آغاز و مخالفین درون کشور را بشدت سرکوب نمود تا پس از آغاز جنگ هیچگونه نگرانی از اوضاع سیاسی داخلی کشور نداشته باشد.به هر حال با به قدرت رسیدن صدام در حزب بعث، زمینه برای تشدید واگرایی و اختلافات با ایران، فراهم شد و در نهایت خصوصیات و ویژگی های شخصیتی صدام حسین، عراق را به جنگ با ایران کشانید. محاسبات دولت عراق این بود که با توجه به شرایط نابسامان ایران در عرصه داخلی و بین المللی و همچنین توسعه قدرت نظامی ارتش عراق، این کشور با سرعت و به آسانی به اهداف خود در جنگ دست خواهد یافت.تهاجم نظامی ارتش عراق زمانی آغاز شد که ایران آمادگی ورود به یک جنگ تمام عیار را نداشت. ارتش در بحران مدیریت و فرماندهی به سر می برد و در حال تصفیه و بازسازی بود و رابطه اش با منابع لجستیک قطع بود. فرماندهانی که برای ارتش انتخاب می شدند گرچه از بدنه ارتش بودند ولی با طرح های ارتش که در زمان شاه با همکاری مستشاران امریکایی تهیه شده بود، آشنایی نداشتند و سیستم لجستیک ارتش را به خوبی نمی شناختند. سپاه پاسداران، تازه تشکیل شده بود و هنوز دارای ساختار نظامی و تجهیزات جنگی نبود. بسیج هم تازه متولد شده بود و سازماندهی و آموزش گسترده ای نداشت. در سطح تصمیم گیری ملی، اختلافات سیاسی گسترده ای وجود داشت که مدیریت کشور را فلج کرده بود. دولت شهید رجائی و رئیس جمهور در حال چالش بودند و بسیاری از وزرا از جمله وزیر امور خارجه و تعدادی از مدیران کشور تعیین نشده بودند. از سوی دیگر در برخی از استان های کشور درگیری های مسلحانه بین احزاب مورد حمایت عراق با مأمورین دولتی در جریان بود. طبیعی است که در چنین شرایطی ایران خواستار جنگ نبود و آن را به ضرر خود می دید.


چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 10:40 صبح

انقلاب اسلامی و تغییر ساختار حکومتی در ایران

با فروپاشی نظام پادشاهی در بهمن ماه سال 1357 هجری شمسی و پیروزی انقلاب اسلامی، تحولی اساسی در همه ساختارهای حکومتی و نیز روابط خارجی ایران، بوجود آمد. حکومت شاهنشاهی که متکی بر قدرت موروثی خانواده سلطنتی بود و مردم نقشی در تشکیل و تعیین پادشاهانو رؤسای کشور نداشتند، تبدیل به حکومتی جمهوری متکی بر آراء مردم و با محتوایی اسلامی گردید. نوع ارتباط و تعامل جمهوری اسلامی با جهان سلطه و نیز سایر دولت ها، متفاوت از دوران رژیم شاهنشاهی که رژیمی وابسته بود،گردید و "استقلال" به عنوان یکی از شعارهای ملت ایران در دستور کار سیاست خارجی کشور قرار گرفت. ایران از حوزه حمایت و پشتیبانی آمریکا و همسویی و همراهی با این کشور خارج و به عنوان کشور و قدرتی مستقل در صحنه سیاسی خاورمیانه که نظریه جدیدی را برای حکومت تجربه می کرد، پا به عرصه وجود گذاشت. تغییر حکومت در ایران ، موجب تحول ساختاری در تمام ارکان حاکمیت ایران، گردید. بافت و ارکان قدرت به طور اساسی در ایران تغییر نمود و تکیه بر "قدرت های خارجی"، "سازمان های امنیتی" و "توانمندی های نظامی" تبدیل به تکیه بر ظرفیت های دینی، فرهنگی، ملی و منطقه ای و همچنین روابط متعادل با سایر کشورها گردید. باپیروزی انقلاب اسلامی، مسئله تشکیل دولت جدید و برپایی نظامی مبتنی بر خواسته های مردم، از مهم ترین موضوعات سیاسی کشور بود. در ماه های پایانی عمر رژیم شاهنشاهی، از سوی امام خمینی، شورای انقلاب از شخصیت های سیاسی مورد اعتماد مردم، از جمله آیت الله مطهری، آیت الله دکتر سیدمحمدحسین بهشتی،حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، آیت الله عبدالکریم موسوی اردبیلی و حجت الاسلام دکترباهنر، به عنوان هسته اولیه تعیین گردید و اجازه داده شد تا افراد دیگری با اتفاق نظر این پنج نفر به اعضای شورا اضافه شوند.در اولین جلسات شورا افراد دیگری از جمله آیت الله سیدمحمود طالقانی، حجت الاسلام مهدوی کنی، حجت الاسلام سیدعلی خامنه ای و آقایان دکتر یدالله سحابی، مهندس بازرگان، احمدصدر حاج سیدجوادی، مهندس کتیرایی، سرلشکر قرنی و سرتیپ مسعودی به اعضای شورا اضافه گردیدند. وظیفه اصلی این شورا برنامه ریزی جهت فراهم آوردن مقدمات انتقال قدرت از رژیم شاهنشاهی به نظام جدید با ساختار جمهوری بود. این شورا در اولین اقدام خود، طرح تشکیل دولت موقت انتقالی را تهیه و به تصویت رهبر انقلاب رسانید. بر این اساس درست حدود یک هفته قبل از فروپاشی رژیم شاهنشاهی، طی حکمی از سوی رهبر انقلاب در تاریخ 15/11/1357 آقای مهندس مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت معرفی و آغاز به کار نمود. پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی، به دلیل نگرانی ها از دوران طولانی استبداد، ساختار سیاسی در قانون اساسی جمهوری اسلامی، به گونه ای طرح ریزی شد که با توزیع قدرت در نهادهای گوناگون، از تمرکز قدرت تا حد زیادی جلوگیری شود. در راس هرم قدرت، علاوه بر رهبری و رئیس جمهور، مقام نخست وزیری نیز تعبیه شده بود که قدرت اجرایی کشور را در اختیار داشت. فرماندهی و اداره نیروهای مسلح نیز در اختیار رهبری قرار داشت. از سوی دیگر مجلس شورای اسلامی با آراء مردم تشکیل می شد که اختیارات وسیعی از نظر قانون گذاری و نظارت بر فعالیت های دولت داشت. امام خمینی، مجلس را عصاره ملت و در رأس امور می دانستند و می خواستند تا مجلس سهم و نقش عمده ای در اداره کشور داشته باشد. بنابراین می توان گفت که ساختار سیاسی ایران، از حالت تمرکز خارج و تا حد زیادی قدرت در بین دستگاه های مختلف توزیع شده بود. طبیعی است که این ساختار، از قدرت کمتری نسبت به ساختار سیاسی عراق برای اداره یک جنگ، برخوردار بود. البته نفوذ معنوی و شخصیت عظیم امام خمینی تا حد زیادی، توانست این نقیصه را در دوران جنگ، جبران نماید.

دوران دولت موقت

با فرار شاه از ایران و اوج گیری تظاهرات مردم در دوران دولت بختیار و بازگشت پیروزمندانه امام خمینی از تبعید چهارده ساله در روز 12 بهمن 1357، ایشان بلافاصله برای تغییر دولت اقدام نمودند. از آنجا که قبلاً شورای انقلاب به صورت محرمانه تشکیل شده بود تا به مثابه مجلس شورای ملی، عمل نماید، با پیشنهاد این شورا و بر حسب حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران که طی اجتماعات عظیم و تظاهرات وسیع و متعدد در سراسر ایران نسبت به رهبری امام خمینی، ایشان آقای مهندس مهدی بازرگان را مأمور تشکیل دولت موقت نمودند. بر طبق حکم امام خمینی، دولت موقت مأمور ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس مؤسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید بود. همچنین امام خمینی در جمع بیش از 400 تن از خبرنگاران داخلی و خارجی در 16/11/1357 در مدرسه علویه تهران اعلام فرمودند: " چون ما مجلس را غیر قانونی می دانیم و دولت (بختیار) را هم غیر قانونی می دانیم و اوضاع کشور را آشفته می بینیم، برای اینکه خاتمه بدهیم به وضع آشفته کشور، ما به واسطه اتکا به این آراء عمومی ـ که شما الان می بینید و دیدید تا کنون که آراء عمومی با ماست و ما را به عنوان وکالت یا بفرمایید به عنوان رهبری، همه قبول دارند ـ از این جهت ما یک دولتی را معرفی می کنیم، رئیس دولتی را معرفی می کنیم تا موقتاً دولتی تشکیل بدهد که هم به این آشفتگی ها خاتمه بدهد و هم یک مسئله مهمی که مجلس مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست کند و مقدمات آن را درست کند و مجلس مؤسسان تأسیس بشود و همین طور انتخابات هم درست بشود و آنها دولت دائمی را انتخاب بکنند و مجلس مؤسسان جمهوری اسلامی را به رفراندوم (همه پرسی) بگذارد.   علاوه بر آن به طور طبیعی پس از فرار بختیار و سقوط کامل حکومت شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، وظیفه دولت موقت، راه اندازی ادارات دولتی، سرو سامان دادن به اقتصاد کشور، فعال کردن کارخانجات و هر آن چیزی بود که به دلیل اعتصابات چند ماهه می بایستی از نو فعالیت خود را آغاز نمایند. همچنین به دلیل فرار برخی از وابستگان به رژیم گذشته نیاز به تعیین تکلیف موسساتی بود که صاحبان آن از کشور گریخته و اداره آنها دچار نابسامانی و آشفتگی گردیده بود.    

ایران در زمان تشکیل و مسئولیت دولت موقت، دچار آشفتگی های ناشی از تغییر رژیم بود. تمام دانشگاه ها، مؤسسات آموزشی، مدارس، دستگاه های دولتی و مراکز اقتصادی در حال اعتصاب و تعطیل بوده و نیاز به راه اندازی مجدد داشتند. از سوی دیگر در همان دو ماهه اول پس از سقوط نظام شاهنشاهی، کشور درگیر همه پرسی به منظور تعیین شکل و ماهیت نظام جدید و همچنین استقرار نهادهای جمهوری اسلامی و نیز تثبیت نظام برآمده از انقلاب اسلامی بود. در دور? دولت موقت، مجلس خبرگان تشکیل شد تا قانون اساسی جدید کشور را بر اساس ساختار جمهوری اسلامی تدوین نماید تا پس از نظر خواهی از مردم از طریق آراء عمومی به تصویب ملت برسد. همچنین ایران در ماه های پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در حال بازنگری در سیاست های خارجی و داخلی خود بود. به دلیل ظهور آزادی های گسترده ناشی از پیروزی جنبش ملت ایران، تمام احزاب و گروه های سیاسی قدیمی فعال شده و احزاب جدیدی نیز متولد گردید که هرکدام به دنبال اهداف و برنامه های خود بودند. با توسعه فعالیت جریانات مختلف، بین گروه های سیاسی قدیمی مانند جبهه ملی و نهضت آزادی و نیز افراد سیاسی بازگشته از خارج و همچنین مبارزین موجود در داخل کشور، اختلافات زیادی در مسائل گوناگون کشوری پدید آمد. گرچه عمر دولت موقت بیش از 9 ماه نبود ولی به هر حال این دوران با التهابات سیاسی و مشکلات فراوانی همراه بود. از یک سو مسئولین جدید کشور، نگران اجرای طرح کودتا توسط بازماندگان رژیم شاهنشاهی در ارتش و باز گرداندن شاه از سوی امریکا به ایران بودند و از سوی دیگر، ظهور گروه های سیاسی متعدد با تبلیغات گسترده و اندیشه های غیر همسو با اکثریت مردم، این نگرانی را پدید آورده بود که ممکن است شعار "استقلال" ، "آزادی" ،" جمهوری اسلامی" در مرحله عمل با چالش های مهم و جدیدی مواجه شود.سیاست گام به گام دولت موقت هم موجب مخالفت بسیاری از انقلابیونی قرار گرفته بود که ظرفیت و استعداد پدید آمده از انقلاب را بیشتر از شیوه های دولت موقت ارزیابی می کردند و به آن اعتراض داشتند.


چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 10:39 صبح

وضعیت نظامی ایران

قدرت دفاعی ایران در دوره شاه، متکی بر ارتش وپشتیبانی مستمر آمریکا بود. در روز22 بهمن 1357 وقتی ارتش از مقابله با مردم و امکان بقای نظام سلطنتی ناامید شد و سران ارتش، فرماندهی و کنترل خود را بر واحدهای ارتش در نقاط مختلف کشور از دست دادند،تسلیم شرایط گشته و ارتش طی بیانیه ای اعلام بیطرفی نمود.درچنین وضعیتی نیاز به گذشت زمان بود تا مجموعه ارتش درخدمت مردم قرار گیرد.با فروپاشی نظام شاهنشاهی و تشکیل نظام جمهوری اسلامی در ایران، مبانی، ساختارها و مؤلفه های قدرت نظامی در کشور دچار تغییر و دگرگونی عمیق شد. در دهه آخر دوران سلطنت محمدرضا پهلوی، تجهیز و توسع? ارتش ایران در دستور کار ارتش امریکا قرار داشت. ایالات متحده درصدد بود تا مأموریت های تأمین امنیت و حفظ منافع خود در خلیج فارس را با کمک ارتش ایران انجام دهد. در آن دوران، بعضی از مستشاران امریکایی به همکاران ایرانی خود می گفتند، با برنامه ریزی انجام شده، ایران مرکز اصلی پشتیبانی از نیروهای امریکایی مستقر بین T T T  خواهد شد. منظور آنها از این عبارت این بود که، مناطق مأموریتی تعریف شده برای ارتش امریکا و هم پیمانان وی از تل آ ویو تا تهران و توکیو با سرمایه گذاری نظامی امریکا و ایجاد پایگاه های پشتیبانی تعمیراتی هواپیماها و بالگردهای نظامی در ایران پوشش داده خواهد شد. از آنجا که در آن زمان، راهبرد کلان قدرت نظامی امریکا بر اساس استراتژی "هوا پایه" قرار گرفته بود، بنابراین راهبرد تشکیل قدرت نظامی جدید در ایران که از سال1350 هجری شمسی از سوی شاه دنبال می شد، بر اساس "راهبرد هواپایه" قرار گرفته بود. بدین منظور آمریکا سالیانه سهمیه آموزش 300 خلبان را برای ایران در نظر گرفته بود. رژیم شاهنشاهی قصد داشت تا قدرت اصلی نظامی کشور را بر پایه توسعه نیروی هوایی و تشکیل هوانیروز برای پشتیبانی از یگانهای زمینی شکل دهد. ساختار، سازماندهی، آموزش و تجهیز این ارتش و محل استقرار پایگاه های هوایی و دریایی و یگان های زمینی ،عمدتا براساس برنامه و نظر ارتش امریکا و در چارچوب راهبرد پیمان سنتو تعیین می شد. پایگاه های اصلی و مهم دریایی در تنگه هرمز، خلیج فارس و در ساحل دریای عمان تعیین شده بود تا ایران بتواند در همکاری با امریکا بعنوان تأمین کننده امنیت کشتیرانی و خطوط انتقال انرژی از خلیج فارس به سایر کشورها باشد. پایگاه های هوائی نیز بر اساس همین مأموریت و با فرض تهدید عراق گسترش یافته بود. اما پادگان ها و پایگاه های نیروی زمینی، عمدتاً در غرب کشور و با فرض تهدید عراق و کشورهای عربی، سازماندهی گردیده بود. اصول و قواعد اساسی رزم ارتش و تمام آیین نامه های نظامی و کتاب های آموزشی و متون مرجع نظامی ارتش شاهنشاهی، ترجمه شد? آیین نامه ها و کتاب های ارتش ایالات متحده بود و از آنجا که شیوه های جنگی ارتش ایران بر اساس آموزه های ارتش امریکا، پیش بینی شده بود، بنابراین مدارک آموزشی روز در اختیار ارتش ایران قرار می گرفت. حدود 40 هزار مستشار امریکایی که مسئولیت های فکری، فنی و کمک های آموزشی را در سطوح مختلف بر عهده داشتند، عملاً ارتش ایران را با کمک افسران تحصیل کردة ایرانی اداره می کردند. ارتش ایران از خود استقلالی نداشت و در برابر تهدیدات احتمالی خارجی، بدون اتکا به آمریکا، اعتماد به نفس لازم را نداشت. در صنایع نظامی ایران نیز حدود 6 هزار و در مراکز آموزشی هوانیروز هم بالغ بر یک هزار مستشار امریکایی مشغول به کار بودند. در واقع مغز و قوای فکری و فنی ارتش ایران در اختیار امریکا و هیکل و اندام آن در اختیار رژیم شاهنشاهی قرار داشت. البته ایران در آن زمان از شوروی هم نفربرهای پی ام پی و برخی تجهیزات نظامی دیگر را خریداری می نمود. در سال 1355 میزان خریدهای نظامی ایران از شوروی به ارزش 515 میلیون دلار بود و تعدادی کارشناس فنی نظامی روسی نیز در ایران بسر می بردند.مأموریت های اصلی و اساسی ارتش شاهنشاهی از دکترین و استراتژی تا سیاست خرید تسلیحات بر اساس راهبرد امنیت ملی ایران که در همراهی و هماهنگی با سیاستهای امریکا در خاورمیانه بود تعیین می گردید. در آن زمان از ارتش ایران برای اجرای سیاست " سدّ نفوذ " در برابر شوروی و نیز " ژاندارم منطقه خلیج فارس " به منظور حفاظت و تأمین جریان انرژی از خلیج فارس به سوی دنیای صنعتی، استفاده می شد. همچنین قوای ارتش ایران برای مقابله با جریانات کمونیستی و جنبش های مارکسیستی در خارج از مرزهای ایران، بنا به دستور امریکا بکار می رفتند. نمونه مشخص آن ورود ارتش ایران به ظفار در کشور عمان در سال 1353 هجری شمسی بود که علیه چریک های کمونیستی که از سوی دولت چپ گرای یمن حمایت می شد، وارد عمل گردید. در آن زمان واحدهایی از تیپ 55 هوابرد شیراز و تیپ قوچان از لشکر 77 مشهد به کشور عمان اعزام و تحت فرماندهی انگلیسی ها دست به اقدام زده و منطقه را از مخالفین رژیم سلطنتی عمان، باز پس گرفتند. بنابراین ارتش ایران ضمن حفاظت از تمامیت ازضی ایران ،مأموریت حفاظت از امنیت رژیم های طرفدار امریکا در برابر مخالفین خود در منطقه را نیز برعهده داشت. با این حال ارتش ایران به جز عملیات فوق، هیچ تجربه جنگی دیگری نداشت و مشخص نبود که بدون پشتیبانی امریکا چگونه به تنهایی می تواند در یک جنگ منظم وارد عمل شود. همچنین ارتش در قالب نیروهای حافظ صلح سازمان ملل در برخی از نقاط درگیر جهان نیز مأموریت می یافت. برای مثال زمانی که انقلاب به پیروزی رسید یک گردان از لشکر 28 کردستان در حال اجرای مأموریت در منطقه حائل بین سوریه و اسرائیل در بلندیهای جولان بود که پس از گذشت یک ماه از پیروزی انقلاب در 24/12/1357 به تهران بازگشت. به هر حال ارتش ایران، همچنان در حال توسعه سازمانی و افزایش جنگ افزارها و تجهیزات نظامی بود که مخالفت های مردم با نظام شاهنشاهی به صورت گسترده ای ظهور و بروز نمود. با عدم توانایی ساواک، شهربانی و ژاندارمری برای مقابله با نارضایتی های رو به توسعه مردم ایران و با اوج گیری تظاهرات مردم در جریان نهضت اسلامی در سال های 1356 و 1357، رژیم شاه در بسیاری از شهرهای ایران، از تاریخ 21/5/1357به بعد حکومت نظامی برقرار نمود و نیروهای ارتش را به خیابان ها در مقابله با مردم کشانید. امام خمینی رهبر نهضت اسلامی، در واکنش به این اقدام شاه، از سربازان خواست تا از پادگان ها فرار کرده و در مقابل مردم قرار نگرفته و ارتش شاه را تنها بگذارند. بکارگیری ارتش برای مقابله با اعتراضات خیابانی و تظاهرات مردم، موجب تضعیف تدریجی ارتش گردید، زیرا در افکار عمومی ملت، سازمان ارتش، اعضاء و نیروهای آن به عنوان پاسداران سلطنت و شاه و نه حافظان کشور و ملت، تلقی می گردیدند، بنابراین ارتش وضعیت نابسامان تری پیدا کرد. این مسئله باعث شد تا هم قابلیت و قدرت ارتش کاهش یابد و هم روحیه نیروهای آن، تضعیف گردد. از سوی دیگر درگیر نگهداشتن ارتش در طول بیش از شش ماه حکومت نظامی در شهرهای مختلف و در مقابله با مردم، باعث شد تا یگان های ارتش از تمرین و آموزش نظامی بازمانده و قادر به حفظ آمادگی رزمی خود در برابر یک دشمن خارجی نباشند. از سوی دیگر با توجه به اینکه بکارگیری ارتش در خیابان ها، نیازی به تجهیزات سنگین مانند هواپیما، توپخانه، موشک، انواع خمپاره انداز ها و سایر جنگ افزارهای جنگی نداشت، بنابراین نیروهای ارتش، درگیرمسائل دیگری شدند و نتوانستند به نگهداری سلاح ها و تجهیزات خود پرداخته و در نتیجه بسیاری از سلاح های ارتش در آن زمان، آماده به جنگ نبود. همچنین بکارگیری برخی از سران و مسئولین ارتش مانند ارتشبد غلامرضا ازهاری به عنوان رئیس دولت نظامی در زمان شاه، نیز موجب شد تا برخی از فرماندهان ارتش علاقمند به حضور در پست های سیاسی گردند و در نتیجه حرفه نظامی گری و دفاع از کشور به عنوان موضوع ثانوی برای آنها تلقی شد. با همه این اوصاف بعضی از سازمان های نظامی ایران مانند نیروی دریایی و هوانیروز از نظر کمَی و کیفی نسبت به مشابه عراقی خود در زمان شروع جنگ از وضعیت و شرایط بهتری برخوردار بودند.

تحریم تسلیحاتی ایران از سوی آمریکا

 با مشخص شدن علائم پیروزی انقلاب اسلامی و با فرار شاه و خانواده اش در تاریخ 26 دی ماه 1357 از کشور، امریکا با فرستادن ژنرال هایزر به ایران در تلاش بود تا ارتش را مدیریت و وادار به انجام یک کودتا علیه مردم نموده و سرکوبی خونین تر از سالهای گذشته به راه اندازد. با مشخص شدن ناتوانی ارتش در انجام یک اقدام خونین ،هایزر بدنبال بررسی سرنوشت ارتش در نظام جدید بود.نهضت اسلامی مردم ،توانست در درون ارتش نیز شکاف بیندازد، به گونه ای که همافرها در نیروی هوایی آرام آرام به مردم گرایش پیدا کرده و با اقدام تاریخی خود در نوزده بهمن 1357 عملاً با حضور در محل اقامت امام خمینی در مدرسه علوی به انقلاب اسلامی پیوستند. این اقدام باعث شد تا طرح کودتا با حمله لشکر گارد به پادگان نیروی هوایی در محل بین خیابان های پیروزی و دماوند در روز 21/11/1357 آغاز گردد . در همین روز در تهران حکومت نظامی اعلام شد و مقررات منع عبور و مرور از ساعت 2 بعد از ظهر به مورد اجرا گذاشته شد. با اقدام به موقع امام خمینی و درخواست ایشان از مردم برای نادیده گرفتن مقررات حکومت نظامی و آمدن به خیابان ها و کمک به همافران و نظامیان پیوسته به انقلاب، کودتای برنامه ریزی شده به شکست انجامید و ارتش در 22/11/1357 اعلام بی طرفی نمود. بنابراین ایالات متحده با ملاحظه عدم توانایی اجرای کودتا از طریق فرماندهان ارتش و با مشاهده پیروزی مردم در مقاومت های خیابانی و سرنگونی رژیم شاهنشاهی، اکثر ارتباطات خود با ارتش ایران را قطع نمود. امریکا سعی داشت تا با قطع روابط تجهیزاتی و آموزشی و مستشاری خود با ارتش، توان نظامی نیروهای مسلح در داخل کشور را بی خاصیت گرداند. از این زمان، عملاً تحریم تسلیحاتی ایران از سوی آمریکا آغاز و ادامه ارسال انواع سلاح و جنگ افزار به ایران پس از شاه متوقف گردید.با ورود امام خمینی به ایران و چند روز قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، دولت امریکا، شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه را، وادار کرد تا قراردادهایی که بر اساس پیمان F.M.S با ایران داشتند لغو نماید. بر این اساس قرارداد فروش 160 فروند هواپیمایF16 ، ادامه واگذاری موشکهای فونیکس و سایر سلاح های پیشرفته از جمله ناوهای جنگی از سوی دولت امریکا لغو گردید در حالی که امریکا پول آنها را نیز تحویل گرفته بود. در 3 فوریه 1979 (اواخر دی ماه 1357) در مجموع فروش 16 فروند هواپیمای RF4E ، 7 فروند هواپیمای اواکس ، 160 فروند هواپیمای F16 ، 170 تیر موشک فونیکس ، 174 تیر تورپیدو، 60 تیر موشک ضد سطحی هارپون ، 66 موشک هارپون هوا به سطح و 83 تیر موشک هارپون از نوع RGM از سوی آمریکا به ایران لغو گردید. برخی از کشورهای اروپایی ازجمله آلمان که قرارداد ساخت زیر دریایی ها با این کشور منعقد گردیده بود،نیز با پیروزی انقلاب اسلامی از واگذاری تجهیزات خریداری شده از سوی ایران، به جمهوری اسلامی خودداری نمودند. از جمله دولت انگلیس اجازه انتقال تانکهای چیفتن خریداری شده از این کشور را نداد.ایران 1500 تانک سنگین چیفتتن و تانک سبک اسکورپین را از انگلیس خریداری کرده بود که با پیروزی انقلاب اسلامی حدود 1000 تای آنها به ایران واگذار نشد. ایتالیا هم از واگذاری بالگردهای بزرگ نیرو بر به نام شینوک که تعداد زیادی از آنها قبلاً وارد ایران شده بود خودداری نمود. ایتالیا پس از آغاز جنگ نیز به بهانه حفظ بی طرفی، همچنان از انتقال این بالگردها به ایران جلوگیری نمود و تاکنون نیز آنها را تحویل کشور نداده است. لازم به ذکر است که برخی از افسران نیروی دریایی ایران در دوران رژیم شاهنشاهی در کشور ایتالیا ، آموزش می دیدند.

آشفتگی در ارتش

با گسترش قیام مردم در جریان نهضت اسلامی، امام خمینی در پاییز سال 1357 از سربازان خواستند تا از پادگان ها فرار کنند. در بهمن ماه 1357 بعضی از همافران و درجه داران ارتش هم،آرام آرام به انقلاب پیوستند.در چنین شرایطی سران ارتش تصمیم گرفتند تا با حمله به ناراضیان درون ستاد نیروی هوایی از گسترش پیوستن همافران به مردم جلوگیری نمایند. ناکامی واحدهای لشکر گارد شاهنشاهی در سرکوب همافرهای نیروی هوایی، در روز 21 بهمن سال 1357، موجب شکست طرح سرکوب همافران و تمکین نظامیان و تسلیم سران ارتش شاهنشاهی در برابر امام خمینی و مردم معترض و همچنین باعث پیروزی نهایی نهضت اسلامی گردید. در چنین شرایطی ارتش دچار بحران هویت و بحران موجودیت گردید. از سویی بین بدنه ارتش و سران آن که بشدت از رژیم شاهنشاهی تا آخرین لحظه حمایت می کردند شکاف ایجاد شد و از سویی دیگر ارتش نمی دانست که چگونه و با چه هویتی می تواند موجودیت خود را حفظ نماید. روحیات انقلابی به بخشی از بدنه ارتش وارد شده بود و نیاز به تغییر ساختارها و طرز تفکر و تلقی ها را در آن بوجود آورده بود. به هر حال از فردای پیروزی انقلاب اسلامی، به دلیل روشن نبودن وضعیت کاری و خدمتی، بسیاری از اعضای ارتش به پادگانهای خود نرفتند. برای مردم هم مهمترین مسئله اطمینان از بی طرف باقیماندن ارتش و پیوستن کامل آنها به حرکت انقلابی ملت بود. به هر حال حدود سه هفته تقریباً همه مراکز ارتش تعطیل بود. از روز 15 اسفند سال 1357 با پیام امام خمینی بازگشت تدریجی ارتشی ها به پادگان ها، آغاز گردید. البته بسیاری از آنها با لباس های شخصی به سر کار خود برگشتند. در چنین شرایطی در پادگان ها و پایگاه های نظامی، عملاً نظام فرماندهی، سلسله مراتب و انضباط وجود نداشت. برای مدیریت پادگان ها، از سوی ارتشی های وفادارتر به انقلاب، شوراهای اسلامی در هر پادگان و مرکز نظامی تشکیل شد و آنها افرادی را به عنوان فرمانده در هر رده مشخص می کردند. پس از پیروزی انقلاب، تمام امرای ارتش به دلیل وابستگی به نظام شاهنشاهی، بازنشسته و بعضی از آنها بدلیل صدور دستور کشتار مردم به اعدام محکوم شدند و برخی هماخراج گردیدند. غیبت و فرار از خدمت تا مدت ها ادامه داشت. استعداد نیروی انسانی ارتش، کاهش یافت. گروه های چپ کمونیست و سازمان مجاهدین خلق در ارتش فعال گردیدند.تلاش های گروه های سیاسی به منظور تأثیر گذاری بر اعضای ارتش افزایش یافت و شعار ارتش بی طبقه توحیدی از سوی منافقین برای بر هم زدن سلسله مراتب در ارتش، مطرح گردید. همچنین برخی از گروه های سیاسی چپ گرا از طریق بعضی سربازان و درجه داران و گاه افسران، سعی در بی انضباطی و برهم زدن سیستم فرماندهی و کنترل در ارتش داشتند. آنها، شعار انحلال ارتش را سرداده و بر فروپاشی ارتش گذشته، تأکید داشتند. علاوه بر این گروه ها برخی از سران جبهه ملی مانند دکتر شایگان نیز که با فاصله چند روز پس از پیروزی انقلاب از امریکا وارد تهران شد، معتقد بودند که ارتش باید منحل شده و نیروی جدیدی به وجود آید. از سوی دیگر بنا بر پیشنهاد دولت موقت و تصویب شورای انقلاب، در 10 اسفند 1357 ، مدت خدمت سربازی از دو سال به یک سال کاهش یافت. این اقدام موجب شد تا بسیاری از سربازان واحدهای خود را ترک کرده و ارتش دچار کسری نیروی انسانی در سازمان خود شود. البته رفتن سربازان موجب شد تا سربازان وابسته به گروه های سیاسی و چپ گرا هم، پادگان ها را ترک کرده و از این جهت برای کاهش تنش در بین کارکنان ارتش، بد نبود. با یک ساله شدن مدت خدمت سربازی و با توجه به اینکه هر سرباز معمولاً چهار ماه از خدمت خود را در آموزش سپری می کرد، بنابراین عملاً هر سرباز فقط به مدت 8 ماه در یگانهای مأموریتی می توانست به سر برده و خدمت نماید.البته این کاهش دوره خدمت فقط برای مدت 130 روز بود و دولت با تصویب شورای انقلاب در 21/4/1358 دوباره مدت خدمت دوره ضرورت را از 12 ماه به 18 ماه افزایش داد. همچنین دولت موقت اجازه داد که اعضای ثابت ارتش به یگان های شهرهای خود، منتقل گردند. بنابراین افراد از حوزه تخصصی خود جدا و به واحدهایی بدون توجه به تخصص خویش، ملحق شدند. براین اساس به ساختار و سازمان ارتش یک لطمه اساسی وارد شد. با این تصمیم برخی از واحدهای ارتش از جمله لشکر 92 زرهی که کنترل مرز عراق در خوزستان را بر عهده داشت، به شدت دچار کمبود نیروهای متخصص گردید.از سوی دیگر دخالت در نظام مدیریتی ارتش افزایش یافت وسلسله مراتب فرماندهی در آن تضعیف گردید.

استعفای اولین رئیس ستاد ارتش

با شروع فعالیت مسلحانه حزب دموکرات در آذربایجان غربی و کردستان، عملاً ارتش درگیر دفاع از خود در این منطقه گردید. گرچه سرلشکر قرنی با پیشنهاد مهندس بازرگان به ریاست ستاد ارتش برگزیده شده بود ولی دیدگاه دولت موقت و عالی ترین مقام ارتش درباره چگونگی برخورد با حزب دموکرات و سایر احزاب مسلح در کردستان و آذربایجان غربی که به پادگانهای ارتش و مراکز دولتی حمله می کردند متفاوت بود. درحالی که وزیر کشور دولت موقت آقای احمد صدر حاج سید جوادی در روز2 فروردین 1358 در حال مذاکره با گروه های کرد در سنندج بود، طی نامه ای به رئیس ستاد ارتش، خواهان توقف عملیات نظامی جهت رفع محاصره پادگان سنندج از سوی ارتش گردید. در همین روز سرلشکر قرنی طی پاسخی به وی نوشت:" تا زمانی که متجاوزین گمراه، شهر را به وضع آرام برنگردانند و تا زمانیکه ایستگاه رادیو و تلویزیون و ساختمانهای ستاد لشکر و فرودگاه، مجدداً به مسئولین تعیین شده واگذار نگردد و ...... با وجود تمام ارادتی که به شخص حضرت آیت الله طالقانی و جنابعالی دارم، در مقابل خواست تعدادی مأمور اجنبی تسلیم نخواهم شد." لازم به ذکر است که شهر سنندج عمدتاً در کنترل حزب دموکرات باقی ماند و نیروهای دولتی فقط در پادگان لشکر 28 و فرودگاه شهر حضور داشتند. از اوایل سال 1359 بتدریج تعداد 500 نفر از پاسداران و بسیجیان از شهرهای مختلف کشور بویژه از استان اصفهان وارد فرودگاه سنندج شدند. این نیروها توانستند در روز 23 اردیبهشت سال 1359 با انجام عملیاتی که توسط سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طرح ریزی و با همکاری لشکر 28 سنندج، به اجرا در آمد شهر سنندج را بطور کامل از دست حزب دموکرات خارج نمایند. بدین ترتیب حاکمیت دولت بطور کامل در این شهر برقرار شد. به هر حال، اختلاف نظر بین دولت موقت و رئیس ستاد ارتش، موجب استعفای سرلشکر قرنی شد. ایشان در استعفاء نامه خود که در روز 6 فروردین 1358 خطاب به حضرت امام خمینی نوشته شده است، نکات ذیل را انگیزه تحریر این استعفاء نامه می داند:

الف- صدور دستوراتی از سوی معاون نخست وزیر بدون مشورت با رئیس ستاد ارتش که موجب لطمه بر روحیه افسران و افتادن مقداری سلاح و مهمات بدست افراد ناصالح می گردد.

ب- اعلام مرخصی سربازان در فروردین ماه از سوی وزیر دفاع( احمد مدنی ) بدون مشورت و نظرخواهی از رئیس ستاد ارتش از طریق رسانه ها و در نتیجه رها کردن سرباز خانه ها از سوی سربازان در حالی که ارتش به دنبال جمع آوری آنان برای حفاظت از پادگان ها بوده است.

ج- اعزام نمایندگان دولت به کردستان بدون مشورت با ارتش که موجب تشویق مردم برای حمله به پادگانها و طرح مسئله خود مختاری می گردد.

د- تقلیل خدمت سربازی به یک سال از سوی وزیر دفاع که موجب متفرق شدن معدود سربازان باقی مانده و تلاش آنان برای گرفتن گواهی پایان خدمت و توقیف و آزار فرماندهان می گردد.

ه- عدم مشورت هیأت دولت با متخصصین و مسئولین امور ارتش در تصمیم گیری های مربوط به ارتش.

و- انحلال سازمان ساواک و عدم تعیین تکلیف کارکنان آنها که موجب به خاک و خون کشیده شدن جوانان برومند انقلاب، از سوی آنها شده است.

ز- اقدامات مزدورانه و مأیوس کننده وابسته به آن دولت و ضربه های ویران کننده از طرف به ظاهر دوست داران وطن بر ارتش.

ح- بی نظمی روز افزون در ارتش که ناشی از تداخل امور و تجاوز از حدود همکاران دولت می باشد. به هر حال، سرلشکر قرنی در اعتراض به عدم موافقت نخست وزیر دولت موقت، برای برخورد قاطعانه با گروه های مسلح ضد انقلاب در کردستان، استعفاء کرد.استعفای رئیس ستاد ارتش، موجب شد تا تلاشها برای بازسازی مجدد و انسجام ارتش، دچار کندی شده و برخورد قاطع با گروههای مسلح در کردستان، تضعیف گردد.. از این زمان بر مشکلات مدیریتی ارتش افزوده شد و نظام فرماندهی در ارتش دچار تضعیف بیشتری شد. با گذشت کمتر از یک ماه از استعفا ، سرلشکر قرنی توسط گروه فرقان در سوم اردیبهشت سال 1358 در منزل خود ترور و به شهادت رسید.


چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 10:38 صبح

تلاش برای حفظ و انسجام ارتش

اقدام اساسی برای بازسازی سازمان ارتش در روز 26 فروردین سال 1358 از سوی امام خمینی صورت گرفت. در این روز امام خمینی طی پیامی به ملت شریف و مبارز ایران و سپاس از مجاهدات خستگی ناپذیر ملت شجاع که اهداف مقدس اسلام را تا آستانه پیروزی رساندند، روز چهارشنبه 29 فروردین را روز ارتش اعلام فرمودند تا ارتش محترم در این روز در شهرستان های بزرگ با ساز و برگ به رژه بپردازند و پشتیبانی خود را از جمهوری اسلامی و ملت بزرگ ایران و حضور خود را برای فداکاری در راه استقلال و حفظ مرزهای کشور اعلام نمایند. بنابراین با گذشت بیش از 2 ماه از پیروزی انقلاب اسلامی با اعلام روز 29 فروردین از سوی امام خمینی به عنوان روز ارتش، تلاش شد تا مجموعه افراد ارتش، خود را جدا شده از رژیم شاهنشاهی و در خدمت مردم کشور احساس نمایند. ایشان در پیام خود فرمودند: اکنون ارتش در خدمت ملت و اسلام است و ارتش اسلامی است و ملت شریف لازم است آنرا به این سِمَت رسماً بشناسند و پشتیبانی خود را از آن اعلام نمایند. اکنون مخالفت با ارتش اسلامی که حافظ استقلال و نگهبان مرزهای آن است جایز نیست.... افراد ارتش موظفند در داخل ارتش، حفظ نظم و سلسله مراتب و ضوابط را بکنند....افراد خارج از ارتش حق ندارند در امر ارتش دخالت کنند و ارتشی را در داخل ارتش یا خارج بدون مجوز دستگیر کنند... دخالت بیجا در داخل ارتش، موجب ضعف آنان می شود و مخالف انقلاب اسلامی است.... این قشر از ارتش که در خدمت اسلام و ملت هستند و وفاداری خود را از جمهوری اسلامی اعلام نمودند، اگر خدای نخواسته در رژیم طاغوتی خلاف و گناه صغیره کرده اند با برگشت به سوی خدای تعالی و جمهوری اسلامی مورد عفو خداوند رحمان و عفو ملت شریف و اینجانب نیز آنان را عفو کردم. امید است آنان با دلگرمی و اعتماد به خدا و ملت شریف به خدمت خود صادقانه و با قدرت در پادگان های خود مستقر شوند. مسئله چگونگی سلسله مراتب در ارتش پس از انقلاب، یکی از مسائل مهم و اساسی بود. برخی بر این تصور بودند که نظام فرماندهی و فرمانبری یک شیوه طاغوتی است که بایستی بکلی دگرگون گردد. بر همین اساس در ماه های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی تلاش داشتند تا ضمن باز تعریف وظایف ارتش، این مسئله را برای اقشار مختلف ارتش تبیین نمایند.امام خمینی در سخنرانی خود در جمع فرماندهان و دانشجویان دانشکده افسری ارتش در 1/8/1358 می فرمایند: " شما می دانید که سابق بنا، بر این بود که ارتش را در مقابل ملت قرار بدهند و این، نکته اش این بود که چون سران بالا خیانت کار بودند و از ملت ها می ترسیدند، چون از ملت می ترسیدند علاج را این می دیدند که باید با ملت مقابله کنند. از این جهت قوای انتظامی را و بالاتر قوای ساواک را در مقابل ملت قرار داده بودند برای ایجاد رعب. مردم وقتی که این لباس را می دیدند به وحشت می افتادند. وقتی اسم ساواک را می شنیدند وحشت می کردند. اگر یک مشکلی برای کشور پیش می آمد مردم اگر دامن نمی زدند به آن مشکل، همراهی هم نمی کردند. بی تفاوت بودند.... بحمد الله آن طرز فکر رفت و به جای او طرز فکر دیگر آمد.... البته مراتب باید محفوظ باشد، اطاعت باید بشود، اما برادری هم باید باشد." همچنین ایشان در پیامی در 16 مهر 1358 خطاب به سربازان فداکار و عزیز و درجه داران و افسران محترم می نویسند.... "لازم است به شما طبقه عزیز و مؤثر، تذکر دهم که شماها اکنون در خدمت اسلام بزرگ هستید و خدمت شماها به کشور، خدمت به اسلام و قرآن کریم است و خدمت سربازی از عبادات است. لازم است اولاً افسران نسبت به سایر قشرهای ارتشی با کمال محبت و دوستی عمل کنند و درجه داران و سربازان از مافوق اطاعت نمایند و حفظ سلسله مراتب را بنمایند که با انسجام نظام، کارها به خوبی پیشرفت کند و سربازان عزیز برای دو ماه باقیمانده خدمت ناراحت نشوند و به خدمت خود در این دو ماهه ادامه دهند که موجب رضای خداوند تعالی و امام عصر عجل الله فرجه الشریف است." گرچه تلاش های زیادی برای حفظ ارتش و تجدید سازمان و روحیه آن انجام شد و امام خمینی در روزهای اول پس از پیروزی انقلاب اسلامی به طور مرتب با اقشار مختلف و اعضای رده های مختلف ارتش دیدار می کردند، ولی به علت عدم وجوداعتماد مسئولین به ارتش و نفوذ عوامل گروه های موسوم به خلقی ، ارتش در آستانه جنگ تحمیلی درگیر مسائل داخلی خود بود و سازمانی پویا و آماده به رزم نداشته و تصور درستی نیز از جنگ و احتمال بروز آن نداشت. تهدیدات را به خوبی نمی‌شناخت و برخی از فرماندهان ارتش نیز آنچنان معتقد به امام و انقلاب نبودند، گرچه در ارتش جمهوری اسلامی خدمت می‌کردند.

وضعیت سپاه

با پیروزی انقلاب اسلامی، سپاه پاسداران با تلاش نیروهای انقلابی در همه شهرهای ایران پا به عرصه وجود گذاشت. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، تجربه جدیدی از تشکیل یک نیروی مسلح انقلابی و مردمی برای دفاع از آرمان های مردم ایران در انقلاب اسلامی بود. بنابراین سپاه، سازمانی نوپا و تازه تأسیس بود که هنوز مأموریت های آن به طور کامل و مشروح، مشخص نشده بود. تنها چیزی که به عنوان وظیفه و مأموریت اصلی سپاه تلقی می شد، پاسداری و حفاظت از انقلاب اسلامی بود. در این ایام سپاه سعی می کرد تا خلاء ناشی از بهم پاشیدگی سازمان های امنیتی، انتظامی و اطلاعاتی کشور را پر کرده و در حوزه های مورد نیاز، وارد عمل شود. در آستانه جنگ تحمیلی، سپاه توانسته بود با جذب حدود 25 هزار نفر از جوانان مؤمن، خلاء های انتظامی و امنیتی کشور را پر نماید ولی دارای ساختار و سازمان دهی نظامی نبود و تجهیزات و جنگ افزارهای نیمه سنگین و سنگین از قبیل تانک، توپ، هواپیما، بالگرد، موشک، نفربر و... را در اختیار نداشت. سپاه تنها با سلاح های انفرادی آشنا شده بود و حتی در بسیاری از مراکز سپاه، جنگ افزارهایی مانند آرپی جی 7 و انواع خمپاره اندازها، یافت نمی شد. سپاه آمادگی شرکت در یک جنگ گسترده را نداشت و نوع ساختار و سازمان دهی آن بیشتر یک سپاه شهری بود که برای جنگ و دفاع در برابر یک ارتش مهاجم خارجی، مناسب نبود. افراد سپاه آموزش های جنگی و عملیاتی ندیده بودند و تصوری از یک جنگ منظم را نداشتند. از سوی دیگر بخشی از نیروهای سپاه مشغول فعالیت و مقابله با گروه های مسلح غیر قانونی در داخل شهرها به ویژه در منطقه شمال غرب کشور، بودند. گرچه حضور در درگیری های با افراد مسلح موجود در کردستان، بخشی از توان سپاه را قبل از جنگ به خود مشغول کرده بود و موجب تلفات انسانی شده بود ولی جنگ کردستان، موجب یادگیری افراد سپاه و افزایش تجربیات تاکتیکی و درک چگونگی طرح ریزی عملیات ها و همچنین روش های بسیج نیرو و چگونگی همکاری واحدهای سپاه و ارتش گردید. برای اولین بار ستاد هماهنگی بین نیروهای ارتش و سپاه در کردستان ایجاد شد و نیروهای سپاه و ارتش از نزدیک در کنار یکدیگر قرار گرفتند و با هم آشنا شدند و توانستند ستاد عملیات مشترک را راه اندازی نمایند که این تجربه در جنگ بصورت ایجاد قرارگاه های مشترک خود را نشان داد. به هر حال تا قبل از شروع جنگ، گرچه ساختار سپاه در بعضی از نقاط کشور مثل کردستان به نوعی شکل نیروی رزمی سبک پیاده را به خود گرفته بود ولی سپاه ساختار نظامی نداشت و نمی توانست نقش مهمی را در قدرت رزمی ایران به منظور دفاع مؤثر از کشور در برابر یک تهاجم نظامی گسترده، ایفا نماید.

وضعیت دفاعی کشور

ارتش ایران در آستانه ظهور جمهوری اسلامی دارای 400 هزار نیرو بعلاوه 180 هزار نیروی مرزبانی ژاندارمری بود. نیروی زمینی دارای 8 لشکر و 5 تیپ مستقل، 2800 تانک ،1500 دستگاه نفربر و 750عراده انواع توپخانه صحرایی بود. نیروی هوایی هم بیش از500 فروند انواع هواپیماهای پیشرفته F4  ،F5 وF14 و هواپیماهای ترابری در اختیار داشت .از این تعداد 79 فروند F-14 ، 200 فروند F-4 ، 212فروند F-5 ، 16 فروند هواپیمای عکسبرداری RF-4 و 56 فروند هواپیمای ترابری تاکتیکی C-130 بودند. همچنین نیروی هواییدارای 8 فروند بالگرد شینوک و 41 فروند بالگرد 214 بل بود. هوانیروز هم دارای حدود 700 فروند انواع بالگرد بود که مهم ترین ،آنها بالگردهای جنگی نوع کبرا بود که از پیشرفته ترین نوع بالگردهای جنگی دنیا به شمار می رفت.درآستانه جنگ، آمار تعداد اعضای نیروهای مسلح بدلیل کاهش دوره خدمت سربازی وترخیص هزاران نفر از اعضای ارتش به 250 هزار نفر کاهش یافت. با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران از حوز? پیوستگی دفاعی با دولت امریکا، خارج شد. دغدغه اصلی دولتمردان کشور پس از فروپاشی رژیم شاهنشاهی، چگونگی تشکیل نظام جدید بر آمده از خواست مردم در ایران بود. مهمترین نگرانی کشور چگونگی رفتار امریکا با ایران با توجه به تجربیات تاریخی و انجام واقعه ناگوار 28 مرداد سال 1332 با برنامه امریکا و انگلیس و حمایت آنها بود. احتمال بروز تهدیدی از سوی شوروی بسیار کم بود. نگرانی از برنامه های امریکا برای بازگرداندن رژیم سابق و نیز سازماندهی مجدد بقایای رژیم سلطنتی، بیش از هر چیز ذهن رهبری انقلاب اسلامی و مسئولین کشور را به خود مشغول کرده بود. بنابراین مسائل مربوط به حوزه دفاعی، در درجه اول اهمیت قرار نداشت. در آن زمان بسیاری از مردم و دولتمردان بر این عقیده بودند که ارتش ایران در زمان طاغوت، بیش از حد بزرگ شده و منابع اقتصادی کشور را می بلعد. بنابراین بایستی متناسب با شرایط جدید، مولفه های قدرت نظامی ایران مورد بازنگری قرار گرفته و در آن تجدید نظر به عمل آید. بر اساس همین دیدگاه بود که از سوی برخی افراد مانند دکتر ابراهیم یزدی و دوستانشان، پس فرستادن هواپیماهای F-14 به امریکا به دلیل پر هزینه بودن مطرح و شایعه بازگرداندن آنها از ایران، به گوش می رسید. عمر 9 ماهه دولت موقت، بیشتر به مسائل داخلی و چالش برای تثبیت نظام جدیدصرف شد و عملاً فرصتی برای پرداختن به حوزه های دفاعی وجود نداشت. قدرت دفاعی ایران در دوران رژیم سلطنتی، عمدتاً متکی بر نیروهای ارتش و مستشاران امریکایی بود. در دوران ریاست جمهوری بنی صدر هم قرار داد خرید 6 فروند زیر دریایی از آلمان که در دوران رژیم شاهنشاهی منعقد گردیده بود، لغو گردید. این اقدام باعث شد تا آلمان درخواست خسارت از ایران بنماید.   پس می توان گفت ظرف دو سال قبل از آغاز جنگ، توان نظامی ایران نه تنها توسعه نیافت و تقویت نشد بلکه عملاً به طور مرتب از نظر تجهیزاتی و پشتیبانی تضعیف گردیده و تحلیل رفت. وابستگی در افکار و اندیشه نظامی و طرح ریزی های عملیاتی، آموزشی، فنی و پشتیبانی ارتش ایران به امریکا در زمان شاه، یکی از مشکلات اساسی قدرت دفاعی ایران بود که در صورت قطع این وابستگی ها معلوم نبود که ارتش چگونه می تواند در برابر یک جنگ گسترده، از خود قابلیت لازم را نشان دهد. علاوه بر مشکلات ساختاری دوران شاه، در حقیقت ارتش ایران قبل از آغاز جنگ، در یک حالت انتقالی از دوره گذشته و تبدیل آن به یک ارتش در کنار و همراه با مردم و مدافع کشور بوده و در وضعیت نامطمئن و آسیب پذیر قرار داشته است. پس از تشکیل نظام جدید، اتفاقات دیگری مانند برنامه انجام کودتای نقاب(معروف به نوژه) توسط برخی از عناصر ارتش، علیه جمهوری اسلامی هم، موجب بدبینی بیشتر نسبت به بعضی از افراد ارتش گردید که لزوم تصفیه وفاداران به رژیم شاهنشاهی در ارتش را توسعه داد. بنابراین، ارتش در آستانه آغاز جنگ تحمیلی در شرایط آمادگی رزمی بسر نمی برد. اگر چهارمؤلفه "ساختار و سازمان"، "نیروی انسانی"، "تجهیزات" و "آموزش" را پیش نیاز آمادگی رزمی بدانیم، مشخص می شود که گرچه ارتش دارای تجهیزات، امکانات و جنگ افزارهای فراوان و پیشرفته ای بود، اما انسجام و نظام فرماندهی خود را تا حد زیادی از دست داده بود و دارای اعتماد به نفس لازم و یک ساختار مستقل از امریکا نیز نبود. تسلیحات و تجهیزات نظامی ایران در آستانه جنگ،در نیروهای زمینی ،هوایی ودریایی پیشرفته تر از تجهیزات و جنگ افزارهای ارتش عراق بود،ولی نیاز به بازسازی روحی و فکری و همچنین کسب آمادگی های بیشتری داشت. البته بنیه تجهیزاتی و سازمانی ارتش، با شروع جنگ، توانست به تدریج خود را باز یافته و آرام آرام آمادگی رزمی پیدا کند. بنابراین ضعف های ناشی از تغییرات نظام فرماندهی و کنترل، فقدان انگیزه کافی در ارتش برای مواجه شدن با شرایط جنگی، وابستگی تجهیزات و جنگ افزارها به کشورهای خارجی بویژه امریکا، حاکمیت آموزه های نظامی امریکایی بر ارتش، تازه تأسیس بودن سپاه پاسداران و نبود تشکیلات نظامی در این سازمان، تصویر ضعیفی از توانایی، قدرت و آمادگی دفاعی در ایران ارائه داده بود.

وضعیت سیاسی و امنیتی کشور

از روزهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی، ایران دچار بروز برخی از اختلافات سیاسی در بین جریانات مختلف سیاسی ونیز افراد قرار گرفته در رأس حکومت شد. در همین شرایط بعضی درگیری ها در سطح بعضی از استانها و شهرها مشاهده گردید و در برخی از نقاط، کشور دچار مشکلات امنیتی شد. احزاب و گروه های سیاسی به صورت فراگیر در سطح همه کشور فعالیت خود را آغاز نمودند. علاوه بر فعال شدن برخی از احزاب قدیمی مانند جبهه ملی، نهضت آزادی، گروه فدائیان اسلام، حزب ملت ایران و حزب توده، احزاب جدیدی مانند حزب جمهوری اسلامی، جنبش مسلمانان مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی نیز به راه افتاد. در مقابل حزب جمهوری اسلامی، حزب جمهوری خلق مسلمان در فروردین ماه 1358 تشکیل شد که موجب واکنش تندی از سوی برخی از آذربایجانی های طرفدار انقلاب اسلامی گشت. زیرا این اقدام را مخالفت با جریان اصیل انقلاب و امام تلقی می کردند. این حزب موردحمایت آیه الله شریعتمداری قرار داشت و عمده حوزه فعالیت خود را در مناطق آذربایجان قرار داد. حزب خلق مسلمان ،تلاش اصلی خود را مخالفت با برخی از اصول قانون اساسی مورد تصویب مجلس خبرگان از جمله اصل ولایت فقیه که جهت همه پرسی به رأی مردم گذاشته شده بود، قرار داد و موجب بروز حوادثی در تبریز و قم شد. امام خمینی طی پیامی در 15/9/1358 خطاب به ملت شریف ایران فرمودند: " هر تشنج و غائله ای امروز بر خلاف مصالح اسلام و کشور است و موافق خواستهای دشمنان اسلام است. من به شما دوستان اکیداً اخطار می کنم که هر کس عکس اینجانب را پاره کند یا بسوزاند و به من ناسزا بگوید و اهانت کند، کسی حق ندارد به او تعرض کند و از من طرفداری کند. امروز در صددند ایجاد غائله کنند و شماها را به جان هم بیندازند. باید با کمال خونسردی و آرامش از کنار آنان بگذرید و تعرض به آنان و مقابله به مثل، خلاف رضای خداوند و از محرمات بزرگ شرعیه است. " هواداران حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان در اواخر آ‌ذر ماه سال 1358 در اوج فعالیت های خود، حوادثی را در تبریز به راه انداخته و برای مدت 3 روز مرکز صدا و سیمای تبریز را در اختیار خود گرفتند. از سوی دیگر گروه هایی مانند چریک های فدایی خلق در اواخر اسفند 1357 و اوایل فروردین 1358 درگیریهایی را در گنبد کاووس به وجود آوردند و تلاش داشتند تا در همه پرسی مربوط به تغییر نظام شاهنشاهی به جمهوری اسلامی، اخلال اینجاد نمایند. آنها مرتکب قتل و مشکلات زیادی برای مردم این ناحیه شدند.   با گذشت زمان، آرام آرام اختلاف بین سران احزاب سیاسی در مورد محتوای قانون اساسی و نیز چگونگی شکل گیری قدرت در نظام جدید، بروز کرد. احزاب دموکرات و کومله در استان کردستان و شمال غرب کشور و جریان خلق عرب نیز در استان خوزستان، فعال شدند. این احزاب و گروه ها روابط صمیمانه ای با رژیم عراق داشتند و دولت عراق از آنها برای مقاصد خود در ارتباط با ایران استفاده می کرد. از سوی دیگربا پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش زیادی برای توسعه نگرانی و ناآرامی در بعضی از شهرهای بلوچ نشین استان سیستان و بلوچستان نیز صورت گرفت. امام خمینی برای بررسی مسائل آن منطقه و رسیدگی به وضع مردم، حجت الاسلام سیدعلی خامنه ای را برای رسیدگی به کمبودها و محرومیت های مردم بلوچ در 9 فروردین 1358 به آن استان اعزام نمود. ایشان در حکم خود مرقوم فرمودند: "در طول پنجاه سال رژیم سفاک پهلوی، همیشه برادران و خواهران منطقه بلوچستان و سیستان مورد ظلم و جور بودند. لذا جنابعالی به آن منطقه رفته به خواستهای اهالی محترم آن مناطق رسیدگی نمایید و انتظارات مردم دلیر آن دیار را برای اینجانب و اولیای امور گزارش دهید. خداوند به شما و اهالی شجاع آن مناطق توفیق عنایت فرماید. ضمناً انقلاب اسلامی را که به خواستهای آنان جواب مثبت داده، توضیح داده و آنان را به شرکت در رفراندوم تشویق نمایید." در پی این حکم حجه الاسلام خامنه ای به منطقه اعزام گردید. وقتی ایشان وارد شهر زاهدان مرکز استان سیستان و بلوچستان شد با پارچه نوشته ای برخورد نمود که در آن نوشته شده بود: به جمهوری سوسیالیستی بلوچستان خوش آمدید. گروه های چپ در آن زمان تلاش داشتند تا با استفاده از محرومیت های مردم بلوچستان در دوران شاه، آنها را به خود جذب نموده و پایگاهی اجتماعی برای احزاب خود در این ناحیه از کشور بوجود آورند. از سوی دیگر ساختار کنترلی ایجاد شده از طریق سران قبایل بلوچ که در دوران شاه، وفاداری و امنیت منطقه را برقرار می کرد بهم ریخت و بلافاصله نظام جدیدی هم جایگزین آن نشد. در چنین شرایطی برخی از انقلابیون بصورت خود جوش به منطقه رفته و به منظور کنترل مشکلات منطقه، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در آن استان تشکیل دادند. در آن هنگام سپاه استان اصفهان بخشی از نیازمندی های این منطقه بخصوص در حوزه نیروی انسانی را در سال 1358 تأمین می کرد. البته مشکلات و ناآرامی ها در شهرها و روستاهای بلوچستان به شدت مشکلات کردستان نبود و پادگان های ارتش در آنجا نسبتاً در شرایط امنی بسر می بردند.


چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 10:37 صبح

واکنش و اقدامات آمریکا در برابر گروگانگیری

پس از اشغال سفارت امریکا، جیمی کارتر آقایان رمزی کلارک و ویلیام میلر را به عنوان نمایندگان ویژه رئیس جمهور امریکا جهت ملاقات با امام خمینی عازم ایران نمود. به محض اطلاع امام خمینی از این موضوع ، در حالیکه نمایندگان امریکا در فضای ترکیه بودند، طی پیامی در 16 آبان 1358 که تنها پیام امام خمینی است که بدون بسم الله الرحمن الرحیم آغاز می شود، اعلام نمودند: "از قرار اطلاع، نمایندگان ویژه کارتر در راه ایران هستندو تصمیم دارند به قم آمده و با اینجانب ملاقات نمایند. لهذا لازم می دانم متذکر شوم دولت امریکا که با نگهداری شاه، اعلام مخالفت آشکار با ایران را نموده است و از طرفی دیگر آن طور که گفته شده است سفارت امریکا در ایران محل جاسوسی دشمنان ما علیه نهضت مقدس اسلامی است، لذا ملاقات با من به هیچ وجه برای نمایندگان ویژه ممکن نیست و علاوه بر این :

 1 ـ اعضای شورای انقلاب اسلامی به هیچ وجه نباید با آنان ملاقات نمایند.

 2 ـ هیچ یک از مقامات مسئول حق ملاقات با آنان را ندارند.

 3 ـ اگر چنانچه امریکا شاه مخلوع ـ این دشمن شماره یک ملت عزیز ما ـ را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد، راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز می باشد". چند روز بعد امام خمینی فرستاده پاپ رهبر کاتولیک های جهان را در ساعت 4 بعد از ظهر 19 آبان 1358 به حضور پذیرفت. اسقف بوگینینی به همراه آقای ابوالحسن بنی صدر سرپرست وزارت خارجه به منظور یافتن راه حلی برای آزادی گروگان های امریکایی به حضور امام خمینی در قم رسید. امام خمینی در این دیدار فرمودند: " سفارتخانه ها حق قانونی ندارند که جاسوسی یا توطئه بکنند. این مرکز.... مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است.... اسلام با دشمن های خودش هم رفتار خوب می کند..... این ملت با این همه رنج که کشیده است حالا می خواهد که این جانی (شاه) برگردد و به طور عدالت محاکمه بشود. اگر محکوم شد که اموال ما را برده است از او بگیرند.... ما از دست و پا کردن کارتر هیچ تعجب نداریم.... لکن آقای پاپ چرا..... واسطه می شوند ما بین یک ملت مظلوم.... و یک ظالم و یک کسی که توطئه گر است.... اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت می کنیم.... مسئله دست من و امثال من نیست و دست ملت است و ملت پشتیبانی از این کار را اعلام کرده است.... در هر صورت ما حرف غیر مشروع نداریم.... جنایتکار ما را بردید نگه دارید، بدهید دست ما.... محاکمه اش می کنیم، محاکمه به عدالت.... ما را آقای کارتر از مبارزه نترساند، ما اهل مبارزه هستیم ولو ابزار مبارزه نداشته باشیم.... و اما قضیه اقتصاد.... ما را از این چیزها اینها نترسانند.... سلام من را به آقای پاپ برسانید و بگویید.... نصیحت پدرانه به همه ابرقدرت ها بکند یا آنها را استیضاح کنید. علاوه بر اقدامات فوق،آمریکا برای اولین بار پس از پیروزی انقلاب اسلامی،ایران را تحریم اقتصادی نمود.با این تحریم،فروش تجهیزات نظامی به ایران ممنوع و 12 میلیارد دلار از دارایی های دولت ایران در آمریکا بلوکه و مبادلات تجاری با ایران ممنوع گردید.

روند حل و فصل مسئله گروگان ها

امام سپس در 26/8/1358 طی دستوری به حجت الاسلام آقای موسوی خوئینی ها و برادران و خواهران دانشجوی محترم، دستور آزادی گروگان های سیاه پوست و زنانی که جاسوسی آنها معلوم نیست را دادند و مرقوم فرمودند: ملت شریف ایران، اجازه آزادی بقیه را نمی دهند." به هر حال امام خمینی در 15/12/1358 تعیین تکلیف قطعی جاسوسان امریکایی را بر عهده مجلس شورای اسلامی قرار دادند و از آنجا که هنوز این مجلس تشکیل نشده بود، حفاظت از آنان را بر عهده شورای انقلاب قرار داده و از دانشجویان خواستند که به خدمت خودشان در این امر خاتمه دهند. گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا در اعتراض به سفر شاه به ایالات متحده ،موجب شد تا آمریکا نتواند شاه را در آن کشور نگه دارد.بنابراینبا هدایت، هماهنگی و برنامه ریزی دولت امریکا، در 5 فروردین 1359 شاه به مصر فرستاده شد و از سوی انورسادات رئیس جمهور آن کشور مورد استقبال قرار گرفت. این اقدام بار دیگر اعتراضات شدیدی را در کشور بر انگیخت و اوج این اعتراضات در مقابل سفارت امریکا در تهران بود. با تشکیل مجلس شورای اسلامی در خرداد ماه 1359، مسئله تعیین تکلیف گروگان ها از تاریخ 21 شهریور 1359 آغاز شد. مجلس در حال بررسی این موضوع بود که جنگ شروع شد. سرانجام در تاریخ 10 مهر 1359 مجلس اعضای کمیسیون ویژه ای رابرای بررسی وضع گروگان های امریکایی، مشخص ساخت. این کمیسیون اجازه مذاکره با مقامات امریکایی را نداشت و نتیجه تحقیقات خود را بایستی برای تصویب نهایی به مجلس ارائه می کرد. مجلس برای آزادی گروگان ها چهار شرط را در اجلاس مورخه 11/8/1359 به شرح ذیل مطرح نمود:

الف ـ عدم دخالت سیاسی و نظامی امریکا در ایران

 ب ـ آزاد سازی سرمایه های ملت ایران

 ج ـ لغو تحریم های اقتصادی و مالی علیه ایران

 د ـ بازگرداندن اموال شاه

موارد فوق از سوی مجلس شورای اسلامی تصویب و جهت اجرا به دولت ابلاغ شد. دولت نیز با تعیین مشاور اجرایی نخست وزیر پیگیری مسئله را آغاز نمود. گر چه محمد رضا پهلوی بر اثر بیماری سرطان طحال درسوم مرداد 1359 در کشور مصر در سن 61 سالگی فوت نمود و عامل اصلی گروگان گیری از بین رفت ولی مرگ وی کمکی به حل بحران روابط ایران و امریکا نکرد.بالاخره پس ازگذشت حدود دو ماه و نیم از مصوبه مجلس و بدنبال مذاکرات نماینده دولت جمهوری اسلامی با نمایندگان دولت امریکا در الجزایر، گروگان ها پس از گذشت چهار ماه از آغاز جنگ عراق با ایران و در روز 30 دی ماه سال 1359، دقایقی پس از سوگند رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهور جدید امریکا و پس از توافقنامه الجزایر، آزاد شدند. در همان روز آزادی گروگان های آمریکایی، تحریم اقتصادی آمریکا علیه ایران در 19 ژانویه 1981 لغو شد.اما پول ها و دارایی های ایران مسترد نشد و روابط دو کشور همچنان تیره باقی ماند.

اشغال سفارت آمریکا وسرنوشت کارتر

بحران گروگان گیری بر سرنوشت سیاسی کارتر تأثیر عمیقی گذاشت. امام خمینی طی سخنانی در 19/9/1358 در قم فرمودند: " امریکا باید کارتر را از صحنه سیاست خارج کند. کارتر بد سیاستمداری برای امریکا بود. بد رئیس جمهوری برای امریکا بود. امریکا را در دنیا بدنام کرد. کارتر مسلمین را بر ضد امریکا مجهز کرد و این کارتر لایق این نیست که رئیس جمهور امریکا باشد. ملت امریکا باید بدانند که نباید به کارتر رأی بدهند. برای اینکه کارتر به امریکا خیانت کرده است و الان مشغول خیانت به امریکا است. مشغول دسیسه است و بر خلاف مصالح امریکا دارد عمل می کند. چنانکه دانشمندان خود امریکا این مطلب را دارند و بعدها هم خواهند گفت." گروگان گیری اعضای سفارت آمریکا در تهران موجب شد که کارتر و دموکراتها در انتخابات ریاست جمهوری شکست بخورند و کاخ سفید را به رقبای جمهوری خواه خود، واگذار نمایند. کارتر هیچگاه موضوع گروگان گیری را فراموش نکرد.خبرگزاری آسوشیتدپرس طی مصاحبه ای در 13/8/1388 با جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا در زمان گروگان گیری به نقل از وی می نویسد: " من در این باره تردیدی ندارم که گروگان گیری عامل اصلی در شکست انتخاباتی من بود. البته اگر من گروگان ها را نجات می دادم و اگر آنها اصلاً به گروگان گرفته نمی شدند، من دوباره به عنوان رئیس جمهور انتخاب می شدم."

نقش اشغال سفارت آمریکا در بروز جنگ

در مورد اینکه آیا اشغال لانه جاسوسی امریکا در شروع جنگ موثر بوده استیا نه، دو دیدگاه وجود دارد. یک نظریه می گوید که قطعاً یکی از انگیزه‌های آمریکا در جنگ تحمیلی علیه ایران، حلمسأله تسخیر لانه جاسوسی و آزادی گروگان‌ها بوده است چراکه این حادثه موجب فروریختن هیبت و هیمنه ایالات متحده و باعثلکه دار شدن حیثیت امریکا در صحنه بین المللی شده بود. در روز جمعه 11 آبان 1363 شبکه تلویزیونی ABC  امریکا در برنامه خط شب (نایت لاین) به موضوع اشغال سفارت امریکا در تهران اختصاص داشت. در این برنامه آقایان سعید رجائی خراسانی نماینده دائم ایران در سازمان ملل، حسین شیخ الاسلام معاون سیاسی وزارت امور خارجه، جودی پاول سخنگوی کاخ سفید در دوره کارتر، ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور ایران، مورهند کندی و باری روزن دو تن از گروگان ها، شرکت داشتند. در این مناظره آقای جودی پاول در پاسخ به اظهارات حسین شیخ الاسلام که خود یکی از دانشجویان تسخیر کننده سفارت امریکا بود اعلام داشت: " نتیجه مشهود و آشکار گروگان گیری، جنگ ایران و عراق می باشد و بدون گروگان گیری این جنگ به وقوع نمی پیوست. وقتی ایشان (شیخ الاسلام) از افتخار آنچه انجام داده اند به خود می بالند، بهتر است کمی مکث کنند و فهرست تلفات را مطالعه بفرمایند که دهها هزار نفر از هم وطنان ایشان کشته شده اند، بعد از ذکر نام هر یک از آنها، وی می تواند بگوید که آنها بخاطر حماقت من کشته شده اند." نظریه دیگری بر این باور است که اشغال سفارت امریکا موجب تأخیر در آغاز جنگ، گردید. گفته می شود یک مأمور امریکایی در دیدار خود با آقای دکتر ابراهیم یزدی وزیر خارجه دولت موقت در اوایل آبان سال 1358 از قصد رژیم بعثی عراق برای حمله به ایران خبر داده است. بنابراین می توان گفت، تصرف سفارت آمریکا نقش چندانی در وقوع جنگ نداشته است. اما عکس این مطلب که اگر ایران، لانه جاسوسی را نمی‌گرفت، جنگی رخ نمی‌داددرست نیست چرا که قبل از جنگ و قبل از تسخیر لانه جاسوسی، حوادث مختلفی در ایران از جمله حوادث کردستان، سیستان وبلوچستان، خلق عرب در خوزستان، گنبد ومواردی دیگر به وجود آمده بود که در پشت سر همگی آنها حزب بعث عراق قرار داشت. قبل از 13 آبان 58 حوادثوسیعی در ایران شکل گرفته که در همه جا ردپای حمایت‌های دولت بعث عراق از این جریاناتمشاهده می‌شود بنابراین نمی‌توان گفت اگر لانه جاسوسی تسخیر نمی‌شد، جنگی هم رخنمی‌داد ولی می توان گفت یکی از فرصت های رژیم بعثی جهت برپایی جنگ، تسخیر لانه جاسوسی بوده است. در طی مذاکراتی که آقای محمد درودیان با مارک کازیروفسکی داشته است، او گفته هنگامی که برای تحقیق در زمینه کودتای نوژه در پاریس با رئیس سابق سازمان سیا در ایران ملاقات کردم خبری را رئیس سیا نقل می کند مبنی بر اینکه 10 روز قبل از تصرف سفارت آمریکا در ایران با آقای یزدی ملاقات کردم و به آقای یزدی گفتم با اطلاعاتی که ما داریم عراق می خواهد به ایران حمله کند. همچنین شوروی‌ها نیز در منطقه ارس آرایش نظامی گرفته اند. بعدها، آقای یزدی به هنگام گفتگو در مورد پرسش‌های جنگ، این موضوع را تأیید کرده و گفتندبرای اینکه از صحت این اخباری که رئیس سازمان سیا داده بود مطلع بشویم، روی مرز ایران و عراقهلی‌کوپتر فرستادیم واز منطقه مرزی فیلم برداری کرده و آرایش نظامی عراق را دیدیم.همچنین می خواستیم در زیر هواپیماهای مسافربری عازم اروپا،دوربین ببندیم تا از فضای شوروی فیلم بگیرند. به هر حال اشغال سفارت آمریکا در تهران در وخیم شدن موقعیت بین المللی ایران نقش داشته و رژیم عراق شرایط بین المللی ایران را ضعیف ارزیابی کرده است.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ