سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از دانشمندان پیروی کنید که آنان چراغ های دنیا و آخرت اند . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 10:37 صبح

ظهور گروه های تروریستی

علاوه بر ناامنی هایی که در استان های کردستان، آذربایجان غربی، خوزستان، سیستان و بلوچستان و شهرهایی مانند گنبد از سوی عوامل وابسته به رژیم بعث عراق و یا گروه های چپ، در ماه های اول پیروزی انقلاب اسلامی بوجود آمد، گروه فرقان نیز که به صورت مخفیانه حدود 2 سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تشکیل شده بود، دست به کار ترور برخی از شخصیت های مهم انقلاب اسلامی شد. از جمله آیت الله مرتضی مطهری، رئیس شورای انقلاب و از یاران نزدیک امام خمینی در شب 12 اردیبهشت ماه سال 1358 از سوی این گروه درست چند روز پس از ترور اولین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی، جلوی منزل خود در قلهک تهران مورد حمله مسلحانه قرار گرفته و به شهادت رسید. همچنین حاج مهدی عراقی از یاران امام خمینی و فرزندش حسام نیز در تابستان 1358 توسط گروه فرقان به شهادت رسیدند. آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبائی از علمای برجسته آذربایجان و امام جمعه تبریز که نقش مؤثری در پیشبرد نهضت اسلامی در آذربایجان داشت و از مخالفین جدی رژیم شاهنشاهی در این خطه محسوب می شد نیز در 10/8/1358 توسط این گروه در تبریز به شهادت رسید. گروه فرقان در اواخر دوره رژیم شاهنشاهی با برپایی جلسات تفسیر قرآن کریم در تهران تشکیل و با برداشت های خاص خود از اسلام، تفاسیری مغشوش از برخی از سوره های قرآن کریم را منتشر می کرد و خط مشی خود را مقابله با زر و زور و تزویر قرار داده بود. این گروه که توسط طلبه ای به نام اکبرگودرزی و با دیدگاه های افراطی تشکیل شده بود، بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی دست به ترور یاران نزدیک امام خمینی از جمله استاد مرتضی مطهری، حجت الاسلام دکتر محمد مفتح، آیت الله ربانی شیرازی، حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، مهدی عراقی و فرزندش حسام و همچنین حاجی طرخانی از بازاریان تهران زد. اکثر اعضای این گروه در سال 1359 دستگیر و تشکیلات آن از بین رفت. به هر حال می توان این گونه جمع بندی کرد که با پیروزی انقلاب اسلامی، اقدامات ذیل برای تضعیف جریان انقلاب و جلوگیری از تشکیل نظام با ثبات جدید در ایران، صورت گرفت:

الف- ترور علمای تأثیر گذار و روحانیون پر نفوذ طرفدار امام خمینی در سراسر کشور

ب- فعالیت و تبلیغات گسترده به منظور انحلال و نابودی ارتش

ج- توسعه اختلافات قومی و تلاش برای واگرایی اقوام ایرانی از یکدیگر

د- سعی در عدم تشکیل یک حکومت مردمی مقتدر مبتنی بر تفکر اسلامی و نیز مشکل آفرینی در جهت ایجاد بسترهای قانونی و تشکیل نهادهای موثر

طبیعی است که اقدامات فوق می توانست به امنیت و ثبات سیاسی ایران، خلل وارد کرده و کشور را از حرکت سریع به سوی پیشرفت و توسعه باز دارد.

انتقال شاه به آمریکا و بروز تنش در روابط با ایالات متحده

در هوای سرد روز26 دی ماه 1357 حدود یک ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، شاه به همراه خانواده خود به کشور مصر فرار کرد . پس از گذشت شش روز در دوم بهمن ماه 1357 ،بنا بر دعوت ملک حسن دوم ،شاه از مصر به مراکش رفت. با شدت گرفتنبیماری شاه که از سال 1353 شروع شده بود، وی درصدد برآمد تا به امریکا برود و در آنجا مستقر شود. دولت امریکا نگران واکنش مردم ایران در قبال پذیرفتن شاه بود. البته تعداد زیادی از اقوام شاه و خاندان سلطنت و نیز بسیاری از درباری ها و سران رژیم شاهنشاهی قبل و پس از پیروزی انقلاب، به امریکا فرار کرده و بسیاری از اموال دولت ایران را با خود برده بودند ولی پیوستن شاه به آنها به مفهوم تشکیل دولت شاهنشاهی در تبعید و برنامه ریزی برای بازگرداندن وی به ایران بود.با اینکه رئیس جمهور آمریکا احتمال تصرف سفارت و گروگان گیری کامندان آن را می داد ولی در روز 27/7/1358در جلسه ای با حضور معاون ریاست جمهوری،وزرای دفاع و خارجه با رفتن شاه به نیویورک موافقت کرد. دولت امریکا در روز 29 مهر 1358 تصمیم خود را مبنی بر پذیرش شاه به بهانه معالجات پزشکی، به اطلاع دولت موقت رسانید. دولت موقت عملاً مخالفت خود را با این سفر ابراز نکرد، بلکه با درخواست تضمین امریکا مبنی بر عدم اجازه فعالیت سیاسی به شاه و همسرش علیه ایران و نیز معاینه وی توسط دو پزشک ایرانی، تلویحاً آن را پذیرفت. به هر حال با تصمیم دولت امریکا انتقال شاه به ایالات متحده در اول آبان 1358 صورت پذیرفت و شاه وارد نیویورک شد. پذیرفتن شاه از سوی دولت امریکا، موجب تظاهرات گسترده در شهرهای مختلف کشور شد. با اقدام امریکا در پذیرش شاه، امام خمینی در روز 10 آبان 1358 طی پیامی به مناسبت بزرگداشت روز 13 آبان، روز هجوم وحشیانه رژیم منحوس پهلوی به دانشگاه و کشتار دسته جمعی دانشجویان عزیز فرمودند: "بر دانش آموزان، دانشگاهیان و محصلین علوم دینیه است که با قدرت تمام، حملات خود را علیه امریکا و اسرائیل گسترش داده و امریکا را وادار به استرداد این شاه مخلوع جنایتکار نمایند و این توطئه بزرگ را بار دیگر شدیداً محکوم کنند."   در همین حال، مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقت به همراه آقایان دکتر مصطفی چمران و دکتر ابراهیم یزدی ضمن شرکت در مراسم سالگرد استقلال الجزایر، حدود یک هفته پس از سفر شاه به امریکا در تاریخ 9/8/1358 با برژینسکی مشاور امنیت ملی کارتر رئیس جمهور امریکا در الجزایر دیدار کردند. این اقدام که گفته می شد بدون هماهنگی با امام خمینی صورت گرفته است نیز بر نگرانی مردم افزود. از سوی دیگر بسیاری از انقلابیون با حرکت گام به گام دولت موقت مهندس بازرگان، در طاغوت زدایی و نیز روش اداره کشور مخالف بوده و آن را متناسب با توان و ظرفیت به وجود آمده از قدرت انقلاب نمی دانستند.

اشغال سفارت امریکا

در چنین شرایطی، دانشجویان برخی از دانشگاه های تهران که مترصد فرصتی بودند تا اعتراضات خود را نسبت به انتقال شاه به امریکا و نیز عملکرد دولت موقت نشان دهند، تصمیم به برپایی یک تظاهرات در دانشگاه و حرکت به سمت سفارت امریکا گرفتند. دانشجویان نگران برنامه و توطئه امریکا علیه ایران و احتمال بازگرداندن شاه و تکرار کودتای 28 مرداد سال 1332، بودند. با برنامه ریزی انجام شده تعداد حدود 400 دانشجو از دانشگاه های تهران، شریف، پلی تکنیک (امیرکبیر) و ملی (شهید بهشتی) که بعداً به دانشجویان پیرو خط امام معروف شدند در 13 آبان ماه سال 1358 پس از برپایی یک تظاهرات اعتراض آمیز، سفارت امریکا در تهران را به اشغال خود درآورده و 52 کارمند آن را به گروگان گرفتند. دانشجویان پیرو خط امام که در روزهای پایانی تابستان 1358 طرح تسخیر سفارت امریکا را ریخته بودند به منظور حفظ ابتکار عمل، اعتراضات خود را از ساعت 10:30 صبح به مناسبت سالگرد تبعید امام خمینی و همچنین سالروز کشتار دانش آموزان به دست مأمورین رژیم شاه، آغاز نموده و در خیابان آیت الله طالقانی تهران تظاهرات کرده و در ادامه به سمت سفارت امریکا حرکت نموده و از دیوارهای آن بالا رفته و مرکز جاسوسیایالات متحده را تا ساعت 1:30 بعد از ظهر به طور کاملدر اختیار گرفتند.با این اقدام 52 کارمند سفارت آمریکا به گروگان درآمدند و 6 نفر آنها با کمک سفارت کانادا در تهران از ایران فرار کردند. نیت دانشجویان از گروگان گیری این بود که احساس می کردند ایران در آستانه کودتایی مثل 28 مرداد قرار بگیرد و همه دستاوردهای انقلاب از دست برود. آنها احساس می کردند دستگاه امنیتی، دستگاه دولتی و نظامی ایران توان مقابله با فتنه را ندارد و از همین رو وارد عمل شدند. برنامه دانشجویان در اختیار گرفتن سفارت امریکا به مدت 2 تا 3 روز بود و می خواستند تا از این طریق، امریکا را وادار به اخراج شاه از آن کشور بنمایند. با حفظ شاه در امریکا و پشتیبانی مردم از اقدام دانشجویان، برنامه قبلی بهم ریخته و گروگان گیری ادامه یافت. سفارت امریکا تا تاریخ 13/8/1358 چندبار دیگر مورد هجوم مردم و گروههای سیاسی قرار گرفت. از جمله آیت الله خامنه ای در خطبه های نماز جمعه در 26 دی ماه 1376 به این مسئله به شرح ذیل اشاره می کنند: " وقتی انقلاب پیروز شد، یکی از کارهایی که مردم کردند همان روزهای 21 و 22 بهمن به سفارت آمریکا رفتند و آمریکایی ها را گرفتند. در آن روزها آنجایی که ما مستقر بودیم من خودم دیدم که چشم های اعضای سفارت امریکا را بسته اند و به آنجا آوردند. من یقین داشته ام که امام دستور خواهند داد اینها را یا اعدام و یا مثلاً زندانی کنند. بر خلاف تصور همه و بر خلاف تصور خود امریکایی ها، امام دستور دادند که اینها را آزاد کردند و به سفارتشان رفتند." همچنین قبل از حادثه اشغال لانه جاسوسی از سوی دانشجویان پیرو خط امام، یکبار دیگر از سوی چریک های فدایی خلق به سفارت امریکا حمله شده بود ولی شهید آیت الله بهشتی به آنجا رفته و مسئله را حل کردند. البته اسناد بعدی نشان داد که سفارت امریکا، کانونی برای مخالفان انقلاب شده است. از سوی دیگر قبل از اشغال سفارت امریکا در روز 13 آبان، اطلاعاتی وجود داشت مبنی بر این که قرار است گروه های کمونیستی، سفارت امریکا را در روز 16 آذر به تصرف خود درآورند. حزب توده برنامه‌ای طراحی کرده بود که قبل از 16 آذر به سفارت امریکا حمله کرده ولانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کند، بنابراین دانشجویان مذهبی پیشدستی کرده و سفارت امریکا را در13 آبان ماه به تصرف خود درآوردند.اگر حزب توده این کار را انجام می‌داد، دولت موقت باید یا با درگیری وارد سفارت می‌شد و آنها را بیرون می‌کرد که در این صورت ممکن بود ایران به همکاری با آمریکا متهم شود و یا از این اقدام حمایت می‌کرد که در اینجا حامی حزب توده می‌شد. اگر این اقدام توسط گروه های چپ و حزب توده انجام می‌شد، تمام اسناد و مدارک موجود در لانه جاسوسی بهشوروی می‌رفت و به دست KGB  می‌افتاد و مشکل جدی، هم از نظر امنیتی وهم از نظر سیاسی برای ایران بوجود می‌آمد. ورود دانشجویان به سفارت آمریکا، گرچه با مخالفت دولت موقت، مواجه شد ولی بسیاری از مسئولین کشور و اعضای شورای انقلاب از جمله شهید آیت الله دکتر بهشتی از آن حمایت کرده و امام خمینی نیز آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نامیدند. امام خمینی برای اولین بار یک روز پس از اشغال لانه جاسوسی امریکا را شیطان بزرگ نامیدند و در یک سخنرانی در 14/8/1358 فرمودند: "در این انقلاب، شیطان بزرگ که امریکا است شیاطین را با فریاد دور خودش، دارد جمع می کند.... آن مرکزی هم که جوان های ما رفتند گرفتند ـ آن طورکه اطلاع دادند ـ مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه راببرد به آنجا مشغول توطئه، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کنند و جوان های ما بنشینند و تماشا کنند. " همچنین امام خمینی طی پیامی که به مناسبت ایام حج در 21 شهریور 1359 صادر کردند، گروگان گیری توسط دانشجویان مسلمان، مبارز و متعهد ایران را عکس العمل طبیعی صدماتی که ملت ما از امریکا خورده است، نامیدند و شرط آزادی آنها را باز پس دادن اموال شاه، لغو تمام امریکا علیه ایران، ضمانت به عدم دخالت سیاسی و نظامی امریکا در ایران و آزاد گذاشتن تمامی سرمایه های ایران، برشمردند.

استعفای دولت موقت و اداره کشور از سوی شورای انقلاب

اشغال سفارت امریکا، باعث اعتراض دولت موقت به اقدام دانشجویان، استعفاء نخست وزیر و تمامی وزرا و در نهایت سقوط دولت موقت گردید. همچنین این اقدام موجب بحرانی شدن روابط آمریکا با ایران شد. از این پس شورای انقلاب با حکم امام خمینی از 15/8/1358 مأمور اداره کشور شد. امام خمینی در حکم خود خطاب به شورای انقلاب، ضمن قدردانی از زحمات و خدمات طاقت فرسای آقای مهندس مهدی بازرگان در دوره انتقال و با اعتماد به دیانت و امانت و حسن نیت مشارً الیه، استعفای ایشان را قبول نموده و شورای انقلاب را برای رسیدگی و اداره امور کشور در حال انتقال، مأمور نمودند. ایشان مأموریت های تهیه مقدمات همه پرسی قانون اساسی و انتخابات مجلس شورای ملی و همچنین تهیه مقدمات تعیین رئیس جمهور را بر عهده شورای انقلاب قرار دادند و از ایشان خواستند تا با اتکا به خداوند متعال و اعتماد به قدرت ملت عظیم الشأن، امور محوله را خصوصاً آنچه مربوط به پاکسازی دستگاه های اداری و رفاه حال طبقات مستضعف بی خانمان است، انجام دهند و به طور انقلابی و قاطع عمل نمایند.


چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 10:36 صبح

تشکیل بسیج مستضعفان

پس از اشغال سفارت امریکا از سوی دانشجویان پیرو خط امام، احتمال حمله نظامی امریکا به ایران مطرح گردید. امام خمینی در واکنش به این موضوع طی سخنانی خطاب به دانشجویان دانشکده اقتصاد دانشگاه اصفهان در 16/8/1358 فرمودند: " شما می بینید که الان مرکز فساد امریکا را جوان ها رفته اند گرفته اند و امریکایی هایی هم که در آنجا بوده گرفتند و آن لانه فساد را بدست آوردند و امریکا هم هیچ غلطی نمی تواند بکند و جوان ها هم مطمئن باشند که امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. بیخود صحبت اینکه اگر دخالت نظامی کند، مگر امریکا می تواند دخالت نظامی در این مملکت بکند؟ امکان برایش ندارد. تمام دنیا توجهشان الان به اینجا است. مگر امریکا می تواند مقابل همه دنیا بایستد و دخالت نظامی بکند؟ غلط می کند دخالت نظامی بکند. نترسید، نترسانید.... اگر آنها می توانستند دخالت نظامی بکنند، شاه را نگه می داشتند... همه قدرت ها پشت سر هم ایستاده بودند که شاه را نگه دارند و نتوانستند که نگه دارند. برای اینکه ملت یک چیزی را که می خواهد نمی شود مقابل ملت، کسی بایستد." با شدت گرفتن شایعات مربوط به احتمال حمله نظامی امریکا جهت رها سازی گروگان ها، امام خمینی در تاریخ 5 آذر ماه 1358 طی یک سخنرانی در جمع پاسداران تهران، تدبیر تشکیل ارتش 20میلیونی را مطرح نمودند. ایشان در این سخنرانی فرمودند: " شما با یک قدرتی مواجه هستید که اگر یک غفلت بشود مملکتتان از بین می رود. غفلت نباید بکنید. غفلت نکردن به این است که همه قوا، هرچه فریاد دارید سر آمریکا بکشید. هرچه تظاهر دارید بر ضد آن بکنید.... قوای خودتان را مجهز بکنید و یک تعلیمات نظامی خودتان پیدا کنید. به دوستانتان تعلیم بدهید... مملکت اسلامی باید همه اش نظامی باشد. تعلیمات نظامی داشته باشد.... برای همه مستحب است که تیراندازی را یاد بگیرند. فنون جنگی را یاد بگیرند.... باید یاد بگیرید و یاد بدهید رفقایتان را. جوان ها را یادشان بدهید و همه جا باید این طور بشود که.... یک کشوری با 20 میلیون جوان که دارد، 20 میلیون تفنگدار داشته باشد. 20 میلیون ارتش داشته باشد و این یک همچه مملکتی آسیب بردار نیست." با انتخاب رئیس جمهور در اواخر سال 1358، آقای بنی صدر،حجه الاسلام آقای "مجد" را برای مسئولیتبسیج مستضعفان انتخاب کرد و سازمان دفاع غیر نظامی را بستر تشکیل بسیج قرار داد. بدین صورت بسیج زیر نظر دولت تشکیل شد. سپاه نیز تلاش نمود تا یک واحد بسیج را در تشکیلات خود به وجود آورد.از ابتدا سپاه معتقد بود که بسیج بایستی در مجموعه سپاه تشکیل شود تا انسجام بیشتری بوجود آید.برخی از اعضای شورای انقلاب با این نظر سپاه مخالف بودند. با تشکیل مجلس شورای اسلامی و پس از گذشت چند ماهی از آغاز جنگ، با رأی نمایندگان مردم، در اواخر سال 1359 تشکیلات بسیج مستضعفان زیر نظر سپاه قرار گرفت. این سازمان در دوران جنگ تحمیلی توانست، داوطلبان زیادی از مردم را سازمان دادهو آنها راعازم جبهه های جنگ نماید.این داوطلبان در یگان های سپاه بکارگیری شده و با ارتش بعثی به خوبی جنگیدند.

دوران بنی صدر

با تصویب قانون اساسی و امکان انتخاب دولت دائمی، ابوالحسن بنی صدر در انتخابات روز 5 بهمن سال 1358، به عنوان رئیس جمهور از سوی ملت برگزیده و با تنفیذ حکم ریاست جمهوری در بیمارستان قلب تهران، از سوی امام خمینی در 15/11/1358 شروع به کار کرد. امام خمینی در روز تنفیذ فرمودند: " از جناب ایشان می خواهم مسئولیت خطیری که به موجب اراده ملت و بر اساس قانون اساسی به عهده ایشان گذاشته شده است همچون امانتی الهی از آن پاسداری نمایند و به پیمان خود در مقابل خداوند تعالی و خلق وفادار باشند.... من از آقای بنی صدر می خواهم که ما بین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحی شان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است." امام خمینی تلاش زیادی در تقویت بنی صدر انجام دادند و او را در تاریخ 30/11/1358 به نمایندگی از خود به سمت فرماندهی کل نیروهای مسلح به ترتیبی که قانون اساسی تعیین کرده است منصوب نمودند تا امور کشوری و لشکری و قوای مسلح به نحو شایسته و با موازین اسلامی جریان پیدا کند. بنابراین بنی صدر از همان روزهای اول ریاست جمهوری، اختیار اداره و فرماندهی نیروهای مسلح را از امام دریافت نمود. البته بنی صدر بطور مرتب از دخالت دادگاه های انقلاب در امور ارتش و دستگیری برخی از فرماندهان آن به اتهام وابستگی به رژیم سابق و یا همکاری برای کودتا، گلایه داشت و بطور مرتب در این زمینه نامه هایی را برای امام خمینی ارسال می کرد. به دلیل بینش و دیدگاه هایی که بنی صدر داشت از همان آغاز ریاست جمهوری، اختلاف سیاسی بین دو جریان طرفداران خط امام و لیبرال ها، شدت گرفت، بنی صدر با محمدعلی رجایی نخست وزیر مورد حمایت اکثریت مجلس نیز اختلافات شدیدی داشت و او را نخست وزیر تحمیلی می دانست. به هر حال در دوران ریاست جمهوری وی، در رأس حکومت، انسجام سیاسی وجود نداشت. دفتر هماهنگی بنی صدر به تدریج به مرکز حضور مخالفان انقلاب، تبدیل گردید و تقریباً تمامی کسانی که به نوعی با نیروهای اسلامی و انقلابی مخالفت داشتند به گرد او حلقه زدند. با این حال اعضای روحانی شورای انقلاب، بدون توجه به روحیات و توقعات نابجای آقای بنی صدر، او را به ریاست شورای انقلاب که در حقیقت ریاست قوه مجریه و مقننه به صورت یکجا بود انتخاب کردند و برای ایجاد هماهنگی بیشتر و نشان دادن حسن نیت فراوان، پیشنهاد انتخاب وی را به فرماندهی کل قوا به امام خمینی دادند و امام هم پذیرفتند. اما این اقدامات در فراهم آوردن شرایط واگذاری مسئولیت های بیشتر به بنی صدر، از سوی او به ضعف مخالفانش تعبیر می شد و او حمایت گسترده مردم در انتخابات را دال بر قدرت سیاسی بی چون و چرایی می دید که به اتکای آن می تواند به حذف سایر رقبا اقدام کند. بنی صدر از هر فرصتی برای توسعه اختلافات و نزاع سیاسی استفاده می کرد. برای مثال حدود 2 هفته قبل از آغاز جنگ، به جای پرداختن به مسائل مربوط به تجاوزات مرزی عراق و چگونگی حل مشکلات با رژیم بعثی، در سخنرانی خود در میدان شهدای تهران به مناسبت سالگرد کشتار 17 شهریور به مسائلی نظیر عدم تفاهم خود با نخست وزیر و وزرا و نیز اختلافات با حزب جمهوری اسلامی پرداخت. او به جای ایراد سخنانی امیدوار کننده آتش التهاب و تشنج را در کشور شعله ور ساخت و دامنه اختلافات بین مسئولین را با شعاع گسترده ای در سطح جامعه پخش کرد. این اقدام وی باعث پاسخ رقبا و آغاز موج جدیدی از التهابات سیاسی گشت. بنابراین در دوران بنی صدر، نزاع و اختلافات سیاسی در درون حکومت افزایش یافت. این اختلافات تا زمان آغاز جنگ، همچنان ادامه داشت. در زمان دولت موقت و نیز در دوران زمامداری بنی صدر، سازمان مجاهدین خلق توسعه کمّی فراوانی پیدا کرد و با استفاده از دفتر هماهنگی رئیس جمهور تبدیل به یک گروه شبه نظامی گسترده ای جهت توسعه اختلافات داخلی گردید. این سازمان با توجه به حمایت های بنی صدر و گروه نهضت آزادی توانست، قدرت مسلحانه خود را افزایش داده و جهت حذف نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی، برنامه ریزی و سپس با آغاز جنگ تحمیلی، دست به اقدام مسلحانه زده و ترورهای وسیعی را در داخل کشور به انجام برساند. برداشت بنی صدر از مقام ریاست جمهوری، متناسب با روحیات انقلابی آن زمان نبود برای مثال او انتظار داشت که به هنگام ورود به مجلس شورای اسلامی جهت انجام مراسم تحلیف، رئیس مجلس فرمان برپا بدهد و نمایندگان به احترام وی از جای برخیزند که چنین کاری نشد. او بعداً می گفت مراسم تحلیف، تخفیف رئیس جمهوری بود. بنی صدر مایل نبود نظر مجلس شورای اسلامی را جدی بگیرد و می کوشید به هر نحو که شده، اختیار مجلس را تحت الشعاع مسائل دیگر قرار دهد. بنی صدر در دوران زمامداری خود، تلاش می کرد تا از ارتش حمایت نموده و سپاه را در کنترل خود بگیرد. بسیاری از پاسداران نسبت به بنی صدر بدبین بودند و تلاش داشتند تا سپاه در اختیار و تحت امر امام خمینی باشد. در دوران بنی صدر هماهنگی و همکاری بین ارتش و سپاه، در وضع مطلوبی قرار نداشت.


چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 10:34 صبح

 

قطع رابطه آمریکا با ایران        

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایران مواظب بود تا رابطه اش با امریکا قطع نشود. در همان اوایل پیروزی، امام خمینی حجه الاسلام آقای دکتر مهدی حائری فرزند مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی را به عنوان سفیر ایران در امریکا تعیین کردند. امام با چنین تصمیمی می خواستند یک چهره موجه، شناخته شده و معتبری، مسائل ایران در امریکا را پیش ببرد. اما امریکا پس از حادثه گروگان گیری، روابط خود با ایران را به صورت یک طرفه قطع کرد. دولت آمریکادرک درستی از ماهیت انقلاب اسلامی و حساسیت های مردم ایران نسبت به شاه و رژیم شاهنشاهی نداشت و نتوانست خود را با واقعیت ها و شرایط جدید ایران سازگار نماید و با شیوه هایی که در پیش گرفت بطور مرتب از جمهوری اسلامی فاصله گرفت. ایالات متحده به جای اتخاذ شیوه های منعطف سعی در استفاده از روشهای تهدیدآمیز نمود و پس از ناامیدی از آزادی گروگان‌ها،در 19 فروردین سال 1359 رابط? سیاسی خود با ایران را قطع نمود. از این زمان دور اول تحریم های امریکا علیه ایران آغاز شد. بر اثر این تحریم ها، امریکا اموال ایران را بلوکه کرد، حساب های بانکی ایران را بست و ارتباطات مستقیم بانکی ایران را ممنوع کرد. بنابراین عملاً تحریم اقتصادی ایران بویژه در حوزه های مالی و روابط بانکی شروع شد. در واکنش به اقدام امریکا در قطع رابطه سیاسی با ایران، امام خمینی در همان روز طی پیامی خطاب به ملت ایران فرمودند:" اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت به پا خاسته برای رهایی از چنگال چپاولگران بین المللی با یک چپاولگر عالم خوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است. ما این قطع رابطه را به فال نیک می گیریم چونکه این قطع رابطه دلیلی بر قطع امید امریکا از ایران است.... ما امیدواریم که نابودی سر سپردگانی مثل سادات و صدام حسین به زودی انجام گیرد و ملت های شریف اسلامی به این انگل های خائن، آن کنند که ملت ما با محمد رضای خائن کرد." به هرحال ایران رابطه سیاسی خود با آمریکا را قطع نکرد و ایالات متحده حدود 5 ماه قبل از آغاز جنگ تحمیلی، روابط خود با ایران را قطع نمود. این امر نشان می داد که امریکا از بازگشت به ایران نا امید شده است. دولت امریکا پس از اعلام قطع رابطه به همراه دولت انگلیس، ایران را مورد تحریم اقتصادی و تجاری قرار داد و دارائی های ایران را مسدود و دیپلمات ها و دانشجویان ایرانی را اخراج نمود.

واقعه طبس

گروگان گیری اعضای سفارت امریکا در تهران، موجب شد تا ایالات متحده اقدامات و برنامه های وسیعی را علیه ایران در حوزه های گوناگون سیاسی، تبلیغاتی، مالی و نظامی در دستور کار خود قرار دهد. دو روز پس از اشغال سفارت آمریکا،رئیس جمهور این کشور دستور بررسی انجام یک عملیات نظامی جهت نجات گروگانها را صادر نمود. در همین حال ، باانجام تبلیغات گسترده در رسانه های آمریکا،افکار عمومی جهت انجام یک اقدام نظامی علیه ایران آماده گردید.امام خمینی در 15 دی ماه 1358 حدود 2 ماه پس از گروگان گیری در پاسخ به خبرنگار مجله تایم ضمن بیان اینکه احساسات ایرانیان علیه ملت آمریکا نبوده بلکه علیه دولت آمریکاست،شرایط حل بحران ناشی از گروگان گیری را مشخص ساختند. ایشان فرمودند:" اگر آمریکا بخواهد از طریق دخالت نظامی یا محاصره اقتصادی و یا شیوه های ارعاب،ما را از عدالت محروم کند،هرگز بحران حل نشده و در اندیشه مردم باقی خواهد ماند. مردم امریکا نباید بگذارند کارتر چنین شیوه ای را ادامه دهد.... راه دیگری که در برابر دولت امریکا وجود دارد این است که به اقدامات ناصوابی که در ایران کرده اعتراف کند. از دیدگاه ما، راه حل بحران تحویل شاه مخلوع به ایران و اقداماتی برای جبران ضایعاتی است که دیکتاتوری او، بر ملت وارد آورده است. البته ضایعاتی جبران ناپذیر هم وجود دارد منجمله شهادت 100هزار نفر در مبارزه علیه شاه، نیرو و استعدادهای انسانی که در راه سرنگونی او به کار گرفته شد قابل اعاده نیست، اما ما انتظار پس دادن ثروت هایی را داریم که از این ملت غارت کرده است. در صورتیکه ملت ایران قانع شود که رئیس جمهور شایسته ای به جای کارتر مایل به انجام عمل ناروا علیه ما نیست، می تواند رفتار عادی با امریکا داشته باشد، آن نوع روابطی که ما با دیگر کشورها داریم....ما در برابر دولت آمریکا با همه قدرتش مقاومت می کنیم و از هیچ قدرتی نمی ترسیم....خروج شاه از آمریکا معما را حل نمی کند. یک سازمان بین المللی باید تلاشهای جدی را صورت دهد تا آمریکا را وادار به تحویل شاه خائن به ایران کند.این سازمان باید ثروتی را که شاه غارت کرده به صاحبان اصلیش که ملت ایرانند برگرداند. چنین سازمانی همچنین باید همه دیکتاتورها را محاکمه کند. ما تسلیم بی عدالتی نخواهیم شد و با ستمکاران کنار نخواهیم آمد." در چنین شرایطی مشاوران اصلی کارتر بر حمله نظامی به ایران تأکید داشتند و طرح حمله در تاریخ 2 فروردین سال 1359 به تصویب نهایی رئیس جمهور آمریکا رسید.براساس این طرح ،قرار بود97 تن از نیروهای ویژه آمریکا به نام دلتا ، که از بین نظامیان زبده ارتش آمریکا انتخاب شده بودند،پس از انتقال به مصر به پایگاه هوایی آمریکا در کشور عمان منتقل گردند.آنگاه این افراد با 6 فروند هواپیمای تاکتیکی هرکولس از پایگاه مصیره در عمان به دشت طبس فرستاده شده و از آنجا با 6 فروند بالگرد سیکورسکی عازم کوهستانهای اطراف تهران شده تا با کمک خوروهایی که عوامل داخلی فراهم کرده بودند به ورزشگاه شهید شیرودی در جنب محل سفارت آمریکا انتقال یابند.سپس طی یک عملیات ویژه نظامی، افراد گروه دلتا به محل نگهداری گروگانهای امریکایی در لانه جاسوسی، حمله کرده و آنها را رها و با کمک بالگردهای نشسته در ورزشگاه امجدیه به فرودگاه علی آباد قم منتقل وسپس آنان را با هواپیماهای هرکولس از ایران خارج نمایند. امریکا با کمک عوامل رژیم شاهنشاهی در ایران، یک نوع سازماندهی عملیاتی را در تهران بوجود آورده بود تا با ورود بالگردهای امریکایی به تهران، آنها بتوانند به نظامیان امریکایی کمک کرده و گروگانها را از دست دانشجویان، خارج نمایند.

بنابراین اولین حمله نظامی امریکا به خاک ایران با نام رمز " پنجه عقاب" در پنجشنبه شب 5 اردیبهشت سال 1359 با شرکت6 فروند هواپیمای c-130و 8 فروند بالگرد بزرگ (RH-53D ) و با 97 نیروی نظامی ویژه، انجام شد. این هواپیماها نیروهای ضربتی ویژه امریکا را به همراه 5 ایرانی راهنما از پایگاهی در کشور مصر به دریای عمان منتقل و در شب 5 اردیبهشت از نزدیک ساحل چابهار جاسک وارد فضای ایران شده و در ارتفاع 400 پائی در خاک ایران پرواز کردند و در فرودگاه متروکه ای در منطقه ای به نام ریگ شتر نزدیک رباط پشت بادام در منطقه کویر در 165 کیلومتری شهر طبس به زمین نشستند. این فرودگاه توسط سازمان سیا و با نظارت شاه برای استفاده های ضروری در مسیر جاده یزد به طبس ساخته شده بود. سادات رئیس جمهور مصر گفته بود من به مردم امریکا قول داده ام که تجهیزات و تسهیلات نجات گروگان ها را در خلیج فارس فراهم آورم. در آغاز تهاجم ،هواپیماها و بالگردهای امریکایی در ارتفاع بسیار پایین150 پایی پرواز و از نقاط کور رادارهای ایران، عبور کردند. در همین حال 8 فروند بالگرد نظامی امریکا نیز با پرواز از عرشه ناو هواپیما بر امریکایی در آبهای عمان به پرواز در آمده و قصد داشتند تا در همین منطقه به زمین بنشیند. 2 فروند از این بالگردها در مسیر راه دچار نقص فنی گردیده و به پایگاه خود بر روی ناو نیمیتس که در نزدیکی های ساحل جنوبی ایران قرار داشت، بازگشتند.شش بالگرد باقی مانده با 85 دقیقه تأخیر خود را به صحرای طبس رساندند.در این اثنا سیستم هیدرولیک یک بالگرد دیگر پس از نشستن بر زمین، خراب شد. در حالیکه مأموریت با حداقل 6 فروند بالگرد باید انجام می شد.با توجه به این که این بالگردها نمی توانستند فاصله 900 مایلی بین دریای عمان تا تهران بدون سوختگیری طی کنند، زمانیکه یک فروند بالگرد نزدیک سپیده دم صبح برای سوخت گیری به هواپیمای c-130 نزدیک شدبه علت وزش باد و برپایی طوفان شن و گرد و غبار با این هواپیما برخورد کرد و هواپیمای هرکولس دچار آتش سوزی شد که بر اثر آن 3 نفر از خدمه هواپیما و 5 نفر از خدمه بالگرد کشته شدند. در حالی که شرایط برای عملیات نیروهای آمریکایی سخت می شد، یک اتوبوس مسافربری با 40 سرنشین که از منطقه عبور می کرد از سوی نیروهای ویژه آمریکا توقیف و مسافرین آن به اسارت امریکایی ها در آمدند. نگرانی از آشکار شدن مأموریت و کاهش تعداد هواپیماها و بالگردها موجب شد تا نیروهای امریکایی پس از 4 ساعت حضور در صحرای طبس، تصمیم به ناتمام گذاشتن عملیات و خروج از خاک ایران بگیرند. در نهایت این عملیات درمسیر جاده یزد به شهر طبس با دادن 8 کشته و3 مجروح و برجای گذاشتن تعدادی بالگرد، به شکست انجامید.باقیمانده نیروهای ویزه سوار بر 5 هواپیمای سالم شدند و از صحرای طبس به سمت جزیره مصیره در شرق کشور عمان که پایگاه نظامی آمریکا در آن قرار داشت حرکت کردند و6 بالگرد را در محل باقی گذاشتند.عملیات نظامی امریکا در غافلگیری کامل انجام شد و مسئولین ایرانی پس از شکست عملیات متوجه وقوع آن شدند. امریکا قصد داشت با این عملیات ضمن آزاد سازی گروگانها، عده ای از دانشجویان گروگان گیر را نیز به اسارت بگیرد. سپاه و ارتش پس از بازگشت باقیمانده هواپیماها و بالگردهای امریکایی از ایران، متوجه حمله نظامی امریکا شدند. بررسی ها نشان داد که برخی از عوامل داخلی با طرح امریکا همکاری داشته اند. جمع آوری سلاح های پدافند هوایی قبل از آغاز حمله امریکا، سوء ظن نسبت به فرمانده نیروی هوایی را موجب شد. به محض اطلاع از حمله آمریکا، فرمانده سپاه یزد به همراه تعدادی از پاسداران به محل حادثه شتافتند. متاسفانه در یک تصمیم گیری غلط درروز جمعه 6/2/ 1359 بالگردهای بر جا مانده امریکا در صحرای طبس توسط جنگنده های نیروی هوایی ارتش بمباران گردید که بر اثر آن محمد منتظر قائم فرمانده سپاه یزد به همراه 2نفر دیگر بهشهادت رسیدند.این اقدام بدبینی ها نسبت به بنی صدر و بعضی از مسئولین ارتش را افزایش داد و موجب کنار گذاشته شدن رئیس ستاد ارتش و فرمانده نیروی هوایی و پاکسازی بیشتر در ارتش گردید. امام خمینی در واکنش به حمله نظامی امریکا طی پیامی به ملت ایران فرمودند:"... کارتر برای وصول به ریاست جمهوری حاضر است به هر جنایتی دست بزند و دنیا را به آتش بکشد. ... کارتر باز احساس نکرده با چه ملتی روبرو ست و با چه مکتبی بازی می کند. ملت ما ملت خون و مکتب ما جهاد است. ... کارتر باید بداند که اگر این گروه به مرکز جاسوسی امریکا در تهران حمله کرده بودند، اکنون از هیچ یک از آنها و از 50 نفر جاسوس محبوس در لانه جاسوسی خبری نبود و همه رهسپار جهنم شده بودند. ... کارتر باید بداند که حمله به ایران موجب قطع نفت از تمام دنیا خواهد شد و دنیا را بر ضد او بسیج می کند. ... آشوب گریهای دولت غیر قانونی عراق در مرزهای ایران با حمله کارتر و دخالت نظامی در ایران رابطه ملموسی دارد. ... "   تهاجم نظامی ناموفق امریکا موجب شد تا سایروس ونس وزیر خارجه امریکا به عنوان اعتراض به کارتر استعفاء نماید و خانواده گروگان های امریکایی با احمقانه خواندن عملیات نظامی، خواستار جلوگیری از تکرار آن شدند. ایران اجساد متجاوزان امریکایی را پس داد و دانشجویان پیرو خط امام، گروگان ها را به نقاط مختلف کشور منتقل کردند. از این تاریخ، روابط امریکا با ایران از تیرگی شدید به وضعیت خصمانه تبدیل شد و امریکا به عنوان مهمترین دشمن مردم ایران تلقی گردید..سالها پس از ماجرای گروگانگیری ،کارتر در مصاحبه با خبرگزاری آسوشیتدپرس در تاریخ13/8/88 گفت: " من می توانستم با سلاح هایی که در اختیار داشتم، ایران را ویران کنم، اما احساس می کردم ممکن است در این ماجرا گروگان ها هم کشته شوند و من نمی خواستم 20 هزار ایرانی را بکشم. برای همین به ایران حمله نکردم." طبیعی است که منظور کارتر عدم حمله گسترده نظامی به ایران است ولی رئیس جمهور امریکا تصمیم به انجام یک عملیات ویژه نظامی برای آزاد سازی گروگان ها گرفت. طبق اسنادی که اخیراً از سوی مارگارت تاچر نخست وزیر وقت انگلستان منتشر شده است وی در پاسخ به نامه خصوصی کارتر رئیس جمهور امریکا جهت همکاری انگلیس با ایالات متحده در حمله نظامی به ایران، از همکاری خود داری ورزیده است و این اقدام را خطری برای دیپلمات های انگلیسی در تهران تلقی کرده است. البته نخست وزیر انگلیس پس از اتمام عملیات طبس ،کارتر را برای شجاعت او در اقدام برای آزاد کردن گروگان ها تحسین کرد. اسناد منتشره نشان می دهد که برخی از کشورهای اروپایی، همراهی و همکاری لازم را با کارتر برای حمله نظامی جهت آزادی گروگان های امریکایی انجام نداده اند.ولی دبیرکل سازمان ملل متحد اقدام آمریکا را محکوم نکرد و خواستار خویشتن داری طرفین شد. انور سادات رئیس جمهور مصر هم گفت:امریکا نباید از انجام اقدام دیگری برای آزادی گروگانها مایوس شود. پس از شکست عملیات امریکا در طبس، ایالات متحده 3 طرح نظامی دیگر علیه ایران ازجمله: الف - پیاده کردن نیرو در شهرهایی که گروگانهای امریکایی در آنجا نگهداری می شدند.ب - مین گذاری در مبادی صدور نفت ایران در خلیج فارس و ج - بمباران پالایشگاه های نفتی رامورد بررسی قرار داد که در نهایت هیچیک از آنها به مرحله اجرا در نیامد. پس از ناکامی در آزاد سازی گروگان ها از طریق عملیات نظامی، امریکا بر تحریم اقتصادی و سیاسی ایران افزود و امیدوار بود تا در سایه تیرگی روابط عراق با ایران، این تحریم ها تأثیر بیشتری داشته باشد.

اشغال سفارت ایران در انگلیس

انگلستان اولین کشور اروپایی است که معمولاً در اقدامات سیاسی امریکا و ایران، بطور مرتب از ایالات متحده حمایت کرده است. گرچه هیچگاه سفارت انگلیس در ایران تعطیل نشد ولی همواره روابط متشنجی بین بیریتانیا و جمهوری اسلامی برقرار بوده است. انگلیس همواره مواضعی همسو با امریکا در برابر ایران اتخاذ کرده است. در حادثه گروگان گیری سفارت امریکا در تهران نیز انگلستان با امریکا همکاری نمود.

با گذشت 5 روز از شکست تهاجم نظامی امریکا به ایران، گروهی در 10/2/1359 به سفارت ایران در لندن حمله کرده و تمام اعضا و اموال سفارت را در اختیار خود گرفتند. پلیس انگلیس در زمان گروگان گیری 20 نفر از کارکنان سفارت ایران، از خود واکنشی نشان نداد. اشغالگران سفارت ایران، خوزستان را عربستان می خواندند و مدعی بودند که باید به این منطقه خود مختاری داده شود. گروگان گیران اعلام کردند که آماده اند به محض اینکه جمهوری اسلامی، گروگان های امریکایی را در تهران آزاد کند، آنها هم گروگان های ایرانی را آزاد کنند. دولت امریکا این گروگان گیری را محکوم نمود. مقامات ایرانی و اعضای به گروگان گرفته شده سفارت ایران در لندن، در برابر خواست گروگان گیران از خود مقاومت نشان دادند و تسلیم امیال آنان نشدند. در نهایت با حمله پلیس انگلیس در 15/2/1359 به تروریست ها 3 تن از آنها به قتل رسیده و یک نفر از کارکنان سفارت ایران شهید و 19 نفر دیگر پس از 6 روز اسارت، آزاد شدند.

 


چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 10:33 صبح

روابط خارجی ایران

با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران از دست امریکا خارج و برنامه های امریکا در منطقه خاورمیانه بهم ریخت. بزرگترین ضربه را امریکا با از دست دادن موقعیت ژئوپلتیک ایران، متحمل شد. پایگاه های نظامی ایران که در خدمت امریکا بود از سلطه ایالات متحده خارج شد و ایستگاه های شنود امریکا در خاک ایران از جمله در بهشهر و کبکان برچیده شد. این ایستگاه ها برای کنترل و کسب اطلاعات از جماهیر شوروی در شمال ایران، از سوی امریکا احداث و تجهیز گردیده بود. انقلاب اسلامی، اعتبار و حیثیت امریکا را در بین کشورهای منطقه خاورمیانه مخدوش کرد. نگرانی از الگو شدن انقلاب اسلامی برای مردم مسلمان کشورهای منطقه، موجب ناراحتی و اضطراب بسیاری از رژیم های پادشاهی عربی، گردید. اولین اقدام مهم دولت ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی، تعطیلی سفارت اسرائیل در تهران و تحویل آن به سازمان آزادی بخش فلسطین به عنوان نماینده مردم فلسطین بود. این اقدام سر آغاز دشمنی اسرائیل با ایران شد. اولین مقام خارجی که به ایران سفر کرد یاسر عرفات به عنوان نماد مبارزه با اسرائیل بود. یاسر عرفات در رأس چند تن از مبارزین فلسطینی بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به تهران آمد و در 28/11/1357 به حضور امام خمینی رسید. امام خمینی طی سخنانی خطاب به حاضرین فرمودند: " من از خدای تبارک و تعالی می خواهم که ملت برادر ما فلسطین را بر مشکلات خودش غلبه دهد. ما با آنها برادر هستیم. من از اولی که این نهضت، قبل از 15 سال که ابتدای این نهضت بود، راجع به فلسطین در نوشته ها و گفته ها راجع به فلسطین و راجع به جنایاتی که اسرائیل در آن حدود، کرده است همیشه متذکر می شدم... من از خدای تبارک و تعالی عزت اسلام و مسلمین و رجوع قدس به برادران خودمان را می خواهم. " در زمان رژیم شاهنشاهی، اسرائیل در ایران نمایندگی های فعالی داشت و در امور اقتصادی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی تأثیر گذار بود و به عنوان مکمل سیاست های امریکا عمل می کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی دست اسرائیل بکلی از ایران کوتاه شد. انقلاب اسلامی حمایت از مردم فلسطین را در صدر برنامه های سیاست خارجی خود قرار داد. امام خمینی که در هنگام تبعید نسبت به مسائل مربط به فلسطین بسیار حساس بوده و همیشه جنایات اسرائیل را افشا می کردند پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز همچنان بر جلوگیری از توسعه طلبی اسرائیل تأکید داشتند. ایشان در دیدار با امام مسجد الحرام و سفیر عربستان در ایران در 31/1/1358 در این باره فرمودند: اگر جلوی این جرثومه فاسد گرفته نشود، طمع او بر تمام منطقه است و او قناعت نمی کند فقط بر فلسطین و مسجد اقصی، او همه جا را می خواهد غلبه کند. بر مسلمین و بر دولت های اسلامی است که با هم متحد بشوند و این جرثومه فساد را از بیخ و بن بَرکنند.   اقدام بعدی خروج ایران از پیمان نظامی سنتو بود. دولت ایران بنا بر نظر امام خمینی در 22 اسفند 1357 این قرار داد را لغو و در 7 فروردین 1358 رسماً آن را به دولت های پاکستان، عراق، ترکیه و انگلستان اعلام نمود.از سوی دیگر به دنبال انعقاد قرار داد کمپ دیوید میان اسرائیل و مصر، امام خمینی در 5/1/1358 طی پیامی خطاب به مسلمانان جهان مرقوم فرمودند: " اینجانب بیش از 15 سال است که خطر اسرائیل غاصب را گوش زد کرده ام و به دُوَل و ملل عرب این حقیقت را اعلام نموده اند. اکنون با طرح استعماری صلح مصر و اسرائیل، این خطر بیشتر و نزدیکتر و جدی تر شده است. سادات با قبول این صلح، وابستگی خود را به دولت استعمارگر امریکا آشکارتر نمود. از دوست شاه سابق ایران بیش از این نمی توان انتظار داشت. ایران خود را همگام با برادران مسلمان کشورهای عربی دانسته و خود را در تصمیم گیری های آنان شریک می داند. ایران صلح سادات و اسرائیل را خیانت به اسلام و مسلمین و برادران عرب می داند و موضع های سیاسی کشورهای مخالف این پیمان را تأیید می کند." در پی محکومیت انورسادات از سوی همه کشورهای عربی بنا بر دستور امام خمینی رابطه دولت ایران با کشور مصر در 10 اردیبهشت ماه سال 1358 قطع شد. در این روز امام خمینی طی نامه ای به آقای ابراهیم یزدی وزیر امور خارجه دولت موقت مرقوم فرمودند:" با در نظر گرفتن پیمان خائنانه مصر و اسرائیل و اطاعت بی چون و چرای دولت مصر از امریکا و صهیونیسم، دولت موقت جمهوری اسلامی ایران، قطع روابط دیپلماتیک خود را با دولت مصر بنماید." ایشان همچنین طی نامه ای در همین روز به معمر قذافی رهبر لیبی مرقوم فرمودند:" دولت های اسلامی باید دولت مصر را در این خیانت بزرگ که به اسلام و مسلمین نموده است به جای خود بنشاند و با آن قطع رابطه کند. ملت مصر باید دست این خیانت کار را از کشور خود قطع کند و ننگ سر سپردگی به امریکا و صهیونیسم را از ملت بزداید. من به دولت دستور دادم که با مصر قطع رابطه نماید. ما دست برادری به تمام ملتهای اسلامی می دهیم و از تمام آنها برای رسیدن به هدف های اسلامی استمداد می کنیم."   گرچه انتظار می رفت که سایر کشورهای عربی که سالها اسرائیل را مشکل اصلی خود تلقی می کرده اند از این اقدام ایران پشتیبانی کنند ولی نگرانی آنها از اندیشه انقلاب اسلامی موجب شد تا آرام آرام روابط برخی از کشورهای عربی با ایران، تشنج آمیز گردد. پس از حملات وحشیانه اسرائیل به برادران و خواهران فلسطینی به ویژه در جنوب لبنان، امام خمینی در اقدامی تاریخی و در پیامی مهم در 16 مرداد 1358 برابر با 13 رمضان 1399، آخرین جمعه ماه رمضان هر سال را به عنوان روز جهانی قدس، اعلام نمودند. ایشان از عموم مسلمانان جهان و دولت های اسلامی خواستند که برای کوتاه کردن دست اسرائیل غاصب و پشتیبانان آن به هم بپیوندند. ایشان از جمیع مسلمانان جهان دعوت کردند آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و می تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد به عنوان روز قدس انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق قانونی مردم مسلمان اعلام نمایند. ایشان در پیام دیگری روز قدس را روز مقابله مستضعفین و مستکبرین دانستند که باید ملت های مستضعف در مقابل مستکبرین اعلام وجود بکنند و تمام ملت ها قیام کنند و جرثومه های فساد را به زباله دان ها بریزند. بنابراین با پیروزی انقلاب اسلامی، ایران از یک کشور حامی منافع امریکا و اسرائیل، به یک کشور ضد اسرائیلی و مخالف سلطه جویی امریکا و مدافع مظلومین و مستضعفین، تبدیل شد و با طرح شعار نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی، به سمت شوروی نیز گرایش پیدا نکرد. امام خمینی سعی داشت تا روابط با شوروی بر اساس حسن همجواری و احترام متقابل تنظیم گردد. به همین خاطر ایشان در تاریخ 3/4/1358 به هنگام اعزام سفیر جدید ایران به مسکو، نامه ای مکتوب برای لئونید برژنف صدر هیئت رئیسه شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی ارسال و ضمن تشکر از پیام برژنف نسبت به جمهوری اسلامی، از خداوند تعالی سعادت و رستگاری ملل اتحاد جماهیر شوروی را مسئلت داشتند. ایشان در این پیام مرقوم فرمودند: امیدوارم جمهوری اسلامی ما که بر اساس اتحاد کلمه و بر مبنای پر ارج انقلاب اسلامی و محو رژیم طاغوتی بنا شده در همبستگی و اتفاق ملل جهان و آسایش ابنای بشر نقش ارزنده ای ایفا نماید.... آرزو دارم ملت های جهان در راه صلح و آرامش همچنان که خواست اسلام و ملت ماست، پیوسته کوشا باشند. گرچه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و قبل از آغاز جنگ، چندین پیام بین رهبر شوروی و امام خمینی به صورت کتبی مبادله شده بود ولی اختلاف دیدگاه با شوروی بر سر مسئله افغانستان، وجود داشت. قبل از اشغال افغانستان و در زمانی که نور محمد تره کی با حمایت شوروی و با کودتا رئیس جمهور افغانستان گردید امام خمینی طی دیداری با سفیر شوروی در تهران در صبح روز 22/3/1358 از شوروی خواستند تا در افغانستان دخالت نکنند. ایشان فرمودند در افغانستان حکومت فعلی، فشار زیادی به نام کمونیست به مردم وارد می آورد و به ما اطلاع رسیده که حدود 50 هزار نفر از مردم در افغانستان کشته شده اند و علمای اسلام را در آنجا دستگیر کرده اند. اگر تره کی همچنان به راه خود ادامه دهد، سرنوشتش، سرنوشت محمدرضا خواهد بود و من میل ندارم که کشورهای اسلامی روابطشان با شوروی غیر حسنه شود. ایشان در این مذاکره فرمودند: ما می خواهیم با کسانی که می خواهند با ما روابط دوستانه داشته باشند، روابط دوستانه داشته باشیم و امید واریم که کشور شما و دولت شما احترام متقابل را حفظ کند.... باز تکرار می کنیم که ما خواستار روابط دوستانه هستیم. با ادامه حمایت شوروی از رئیس جمهور وابسته به خود در افغانستان و فشار مستمر بر مردم آن کشور، امام خمینی طی سخنانی در 26/5/1358 فرمودند: " ملت افغانستان از ایران عبرت بگیرد و این فاسدها را که مردم به خون و خاک می کِشند به جای سر خودشان بنشانند. ارتش افغانستان به ملت بپیوندد. حکم اسلام است. ادارات دولتی افغانستان همانطوری که ادارات ما به ملت پیوستند به ملت بپیوندند. ژاندارمری آنجا به ملت بپیوندند و این فاسد را بیرون کند. ما امیدواریم که با وحدت کلمه مسلمین مسائل اسلام، مسائل فلسطین، مسائل افغانستان حل بشود. از خدای تبارک و تعالی خواهانم که مستضعفین را بر مستکبرین غلبه بدهد و زمین را به آنها به ارث عنایت فرماید. در مجموع می توان گفت که در آن زمان هم امریکا، هم شوروی، هم کشورهای عربی و هم رژیم صهیونیستی از روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران، ناخشنود بوده و همه آنها انقلاب را به ضرر منافع خود، تلقی می کردند. امریکا یکی از مهم ترین پایگاه های نظامی و سیاسی خود در خاورمیانه را از دست داده بود. گرچه می بایستی شوروی از شکسته شدن حلقه محاصره خود از سوی امریکا راضی باشد ولی با پیروزی انقلاب اسلامی، با یک مکتب فکری جدید به نام اسلام در مقابل مکتب مارکسیسم مواجه شده بود. کشورهای عربی تاج و تخت شاهان خود را در خطر می دیدند و نگران تکرار نهضت اسلامی در بین مردم خود بودند. رژیم صهیونیستی هم احساس می کرد که مهم ترین هم پیمان و دوست خود یعنی شاه را از دست داده و حکومتی که معتقد به حمایت جدی از فلسطینیان است در ایران بر سر کار آمده است. قطع روابط سیاسی ایران با مصر در سال 1358 به دلیل امضای پیمان کمپ دیوید از سوی سادات، موجب حساس تر شدن امریکا و اسرائیل نسبت به موضع گیری های دولت جمهوری اسلامی گردید. بنابراین مشاهده می شود که عملاً یک نوع فاصله گرفتن از ایران و تلاش برای منزوی کردن آن از سوی بسیاری از قدرت های بزرگ آغاز و جایگاه ایران در روابط بین الملل کاهش می یابد. از سوی دیگر در مقطع آغاز جنگ به دلیل اختلاف رئیس جمهور بااکثریت نمایندگان مجلس و نیز با دولت بخصوص نخست وزیر، ایران فاقد وزیر امور خارجه بود و طبیعتاً وزارت خارجه ایران حضور فعالی در صحنه سیاسی جهان و مقابله با اقدامات دیپلماتیک عراق را نداشت. همین امر موجب شده بود تا عراق در مراکز جهانی و بین المللی به صورت گسترده ای علیه ایران فعال باشد. 


چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 9:57 صبح

نتایج جنگ تحمیلى برای ایران؟

پیامدهاى منطقه‏ اى و بین‏ المللى جنگ تحمیلى برای ایران چه بود؟

پیروزى انقلاب اسلامى که موجب تغییر ساختار قدرت در خاورمیانه و نظام امنیتى دو قطبى حاکم بر جهان شده بود، علاوه بر اینکه ایران را از صف حامیان ایالات متحده و بلوک غرب خارج کرد، رهبران عراق را نیز به حمله نظامى به ایران ترغیب نمود. دولت عراق که از زمان تاسیس خود، همواره اختلافات ارضى و مرزى فراوانى با ایران داشت، سرانجام تحت حکومت صدام حسین و در شرایطى که وى اوضاع انقلابى ایران را براى تهاجم به این کشور مناسب مى‏دید، تهاجم نظامى خود را آغاز کرد.

صدام حسین که چشم به رهبرى جهان عرب و پر نمودن خلا قدرت در منطقه دوخته بود، از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را برد و درصدد جبران امتیازات از دست داده در قرارداد 1975 الجزایر برآمد. با این حال جنگ تحمیلى عراق علیه ایران یک رویارویى منصفانه میان دو کشور تلقى نمى‏شود، زیرا شامل دایره‏اى وسیع ‏تر با حضور سازمان‏هاى منطقه ‏اى ‏و بین ‏المللى، ابرقدرت‏ هاى شرق و غرب، قدرت‏هاى منطقه‏ اى و حتى کشورهاى دور افتاده مى‏شد.

در واقع جنگ تحمیلى تنها جنگى در تاریخ جهان محسوب مى‏شود که علاوه بر حمایت مستقیم بیش از 40 کشور جهان از عراق، همکارى و حمایت تنها منبع اشاعه صلح یعنى سازمان‏ملل متحد را نیز به همراه داشت. دلیل اصلى چنین امرى را باید در ماهیت انقلاب اسلامى ایران جستجو نمود.

انقلاب اسلامى ضمن به چالش کشیدن موضع ابرقدرت‏ها در صحنه بین‏ المللى، تاکید خود را بر استقلال و عدم تعهد به عنوان مهم‏ترین اولویت‏هاى سیاست خارجى جمهورى اسلامى ایران گذاشت و ساختارهاى کهن را دگرگون ساخت.

با توجه به تأثیرى که سایر کشورهاى جهان بر جنگ تحمیلى داشتند، این جنگ به عنوان بزرگ‏ترین واکنش ایالات متحده امریکا و دولت‏هاى محافظه کار عرب در قبال انقلاب اسلامى، تبعات و تأثیرات بسیارى، هم در سطح منطقه و هم در سطح بین‏الملل به جاى گذاشت که به برخى از مهم‏ترین آنها اشاره مى ‏شود؛

افزایش وحدت ملى در ایران

بى‏ شک یکى از مهم‏ترین پیامدهاى جنگ تحمیلى براى ایران، افزایش و رشد وحدت ملى در داخل کشور بود. رژیم بعثى گمان مى‏کرد با شروع درگیرى‏ ها، اقلیت عرب ایرانى به ویژه در استان خوزستان علیه حکومت جمهورى اسلامى به پا خواهند خاست، اما همراه با اندک نیروهاى نظامى به دفاع از شهر پرداختند و جنگ خونین و خانه به خانه را ادامه دادند. همچنین در فاصله چند روز پس از حمله نظامى عراق، اکثریت قریب به اتفاق گروه‏هاى سیاسى کشور طى اعلامیه‏ ها و اطلاعیه‏ هاى گوناگون هواداران خویش و عموم مردم را به مقاومت در برابر این تهاجم فراخواندند و تمامى آنها اعم از چپ و راست و مذهبى و غیرمذهبى در این که مقابله در برابر مهاجم را وظیفه ‏اى مقدس اعلام کنند، کوتاهى نکردند و مردم معتقد و دیندار ایران زمین از گوشه و کنار و عارى از رنگ مذهبى، قومیتى، و زبانى و ... براى ایثار و جانفشانى و دفاع از مرز و بوم خود جهاد و مبارزه را لبیک گفتند.

ملت ایران طى هست سال دفاع مقدس، الگو و نمونه وفاق ملى، فداکارى، ایثار و گذشت و اتحاد و یکپارچگى را به نمایش گذاشتند که نمونه آن را در جاهاى دیگر کم تر مى ‏توان سراغ گرفت. این وحدت ملى در تمام سال‏هاى پس از جنگ نیز در ایران ادامه یافته است. از این رو افزایش وحدت ملى در داخل ایران را مى‏ توان یکى از مهم‏ترین پیامدهاى جنگ تحمیلى برشمرد که در تمام سال‏ هاى پس از جنگ نیز باعث اتحاد و همبستگى در داخل و ایستادگى و پایدارى در برابر مشکلات خارجى شده است.

برترى ایمان نسبت به قوا و تجهیزات نظامى

هنگامى که رژیم بعث عراق آتش جنگ خانمان‏سوز تحمیلى علیه ایران اسلامى را برافروخت، آنچه عملاً باعث ناکامى و عدم تحقق اهداف دشمن شد ایمان مردم ایران بود. چنین امرى با بررسى و تحلیل آمار و ارقام مربوط به شهیدان جنگ و دفاع مقدس بیش از پیش روشن مى‏شود. آنچه موجب پیروزى و سرافرازى ایران در جنگ تحمیلى با مشخصه طولانى ‏ترین و پرهزینه ‏ترین درگیرى نظامى در تاریخ معاصر منطقه خاورمیانه شد قدرت ایمان و توسل به باورهاى مذهبى و عقیدتى بود.

اثبات پایدارى الگوى دینى انقلابى ایران

در جریان جنگ تحمیلى تقریباً تمامى کشورهاى خاورمیانه از جمله عربستان، مصر، اردن و امارات متحده عربى در قالب شوراى همکارى خلیج‏ فارس، به حمایت از عراق برخاستند. در این بین دو کشور عربستان و کویت به تناوب با اعطاى‏ وام‏ هاى بلاعوض که حدود 60 میلیارد دلار بود، نقش به‏ سزایى در خریدهاى تسلیحاتى عراق ایفا کردند. در میان قدرت‏هاى اروپایى نیز بریتانیا، فرانسه و آلمان با ارسال مواد خام، تکنولوژى ‏هاى پیشرفته و ادوات "دوگانه" (با قابلیت استفاده نظامى و غیرنظامى) عملاً بیشترین کمک‏ ها را به عراق کردند. از سوى دیگر، با وجود آنکه دو قدرت بزرگ جهان در آن زمان از درگیرى مستقیم در جنگ منطقه‏اى ایران و عراق پرهیز مى‏ کردند و خود را بى ‏طرف معرفى مى‏کردند، هر دو خواهان درگیرى فرسایشى و بدون برنده جنگ بودند و از عراق حمایت مى‏کردند.

در ماه‏هاى پایانى 1982 میلادى (پاییز 1361)، اتحاد جماهیر شوروى ارسال تسلیحات به عراق را افزایش داد و رئیس جمهور وقت امریکا، رونالد ریگان، نام کشور عراق را از فهرست کشورهاى تروریست خارج کرد و علاوه بر کمک‏هاى اطلاعاتى به عراق و ارائه تصویرهاى ماهواره‏اى از حرکت نیروهاى ایرانى که از بدو جنگ در خاک عراق آغاز شده بود، به مبادله مستقیم کالا و تسلیحات نیز با این کشور پرداخت. در ماه‏هاى آخر جنگ، حمایت جهانى از عراق به اوج خود رسید. امریکایى‏ ها عملاً و به طور مستقیم وارد صحنه شدند. فرانسوى‏ هاى هواپیماهاى پیشرفته سوپراتاندار و میراژ 2000 را در اختیار عراق گذاشتند. روس ‏ها مدرن‏ترین هواپیماهاى جنگنده و دورپرواز و بلندپرواز را به عراق ارسال کردند. کویت و عربستان سیل دلار را به بین‏النهرین جارى کردند. آلمانى‏ ها مواد لازم را براى ساخت سلاح‏هاى شیمیایى در اختیار عراق مى‏گذاشتند. بر این اساس مى ‏توان یکى از مهم‏ترین نتایج و پیامدهاى جنگ در سطح منطقه و همچنین سطح بین‏الملل را پایدارى الگوى اسلامى انقلابى ملت ایران در برابر دسیسه‏ها و توطئه‏هاى جهانى عنوان نمود زیرا در شرایطى که تقریباً تمام کشورهاى جهان علیه ایران متحد شده بودند، در نهایت ایران با توسل به الگوى دینى و انقلابى خود موفق به پایدارى و ایستادگى شد.

تکوین توان و تجربه نیروهاى نظامى ایران

اگر چه ابتکار عمل عراق و حمله غافلگیرانه رژیم بعثى به ایران، در ابتدا امکان مقاومت نیروهاى مرزى ایران را کاهش داد و تنها چند روز پس از آغاز جنگ، ابعاد درخور توجهى از خاک ایران اشغال شد اما پس از مدتى مقاومت نیروهاى مردمى و نظامى موجب تکوین توان نظامى جمهورى اسلامى ایران شد. چنانکه از این دوران به بعد، توسعه رزمى سپاه پاسداران و استقلال فرماندهان آن در تصمیم‏گیرى‏ها نقش به‏سزایى یافت. سپاه پاسداران مأموریت آموزش و سازماندهى نیروهاى بسیج مردمى را برعهده گرفت و در مدت زمان بسیار کوتاهى حضور کلاسیک این نیروها را در جبهه‏هاى نبرد نشان داد به‏طورى که علاوه بر ارتش و سپاه پاسداران، نیروهاى بسیجى و نیروهاى جنگ‏هاى نامنظم نیز به‏عنوان ترکیب اصلى نیروهاى دفاعى به‏شمار مى‏رفتند.

در تمام سال‏هاى پس از جنگ نیز قدرت نظامى برتر ایران در منطقه همواره مورد توجه بوده است. این قدرت و توان نظامى بیش از همه از پیامدهاى جنگ تحمیلى محسوب مى‏شود زیرا در سایه تجربه هشت سال دفاع مقدس، عملاً نیروهاى نظامى و متخصصان ایرانى گام در راه توسعه و پیشرفت‏هاى نظامى نهادند.

گسترش گفتمان اسلام سیاسى و انقلابى

در واقع بیشترین تأثیرگذارى ساختارى انقلاب اسلامى در سطح منطقه‏اى، پس از پایان جنگ تحمیلى‏آغاز شد و در بعد غیر مادى یا هنجارى و ارزشى گسترش یافت. پس از پیروزى ایران در جنگ تحمیلى و تکوین گفتمان انقلاب اسلامى، اسلام سیاسى در منطقه خاورمیانه احیا شد. با شیوع و ترویج ایدئولوژى اسلام و اسلام سیاسى به عنوان یک متغیر نیروى سیاسى تعیین کننده، ایدئولوژى‏هاى سیاسى مادى چون ملى‏گرایى و پان عربیسم در معادلات داخلى و منطقه‏اى ضعیف شدند. از این‏رو، ارزش‏ها و هنجارهاى جدیدى بر مبناى آموزه‏هاى اسلامى وارد مناسبات منطقه‏اى شدند که پیش از این چندان تأثیرگذار نبودند.

بى‏ اعتنایى به ابرقدرت‏ها

با این که جنگ تحمیلى در یک قطب قدرت بین‏المللى رخ نداد، اما توزیع و معادلات قدرت در سطح بین‏المللى را تحت تأثیر قرار داد. از این‏رو، اگرچه نظام دو قطبى به رهبرى امریکا و شوروى همچنان استمرار یافت، ولى تحولات و تغییرات درون ساختارى ناشى از جنگ تحمیلى پیامدهاى انکارناپذیرى داشت. بر این اساس، برخلاف رویه رایج و سیاست غالب دو ابرقدرت در دوران جنگ سرد، هر دو قطب قدرت در نظام بین‏ الملل علیه انقلاب اسلامى متحد شدند و به حمایت از نیروهاى ضدانقلاب دولتى و غیردولتى بویژه رژیم بعث عراق پرداختند. جنگ تحمیلى عراق علیه جمهورى اسلامى ایران به شکلى بى سابقه و در حجم و ابعادى متفاوت با نمونه‏ هاى مشابه و دامنه‏هاى تأثیر شگرف بر صلح و امنیت منطقه‏ اى و بین‏ المللى، نزدیک به یک دهه، همه اذهان را متوجه خود ساخت. در این جنگ، جوهره اسلام مبارز تبلور یافت و خوداتکایى و عدم اعتنا به قطب‏ هاى قدرت در پیشبرد جامعه محقق شد.

شکل‏ گیرى بازیگران جدید با تأثیرگذارى بین ‏المللى

تأثیرات بین‏ المللى انقلاب اسلامى در سال‏هاى پس از جنگ نمایان شد. این تأثیرات که جزء پیامدهاى جنگ تحمیلى نیز محسوب مى‏شوند، عملاً از توان و قدرت بالاى ایران به واسطه جنگ ناشى مى‏شوند.

یکى از پیامدهاى مهم جنگ تحمیلى در سطح بین‏ المللى، به وجود آمدن بازیگران فراملى و فروملى است که اکثر آنها هم ‏راستا با انقلاب اسلامى حرکت مى‏ کنند و برخى نیز در تعارض با جمهورى اسلامى قرار دارند. این رویه بیش از هر زمان دیگر در سال‏هاى پس از جنگ تحمیلى در منطقه تقویت شده است. بر اثر ظهور بازیگران و جنبش ‏هاى‏ اسلامى فراملى در عرصه بین‏ المللى نقش جهان اسلام و دین اسلام در روابط و مناسبات بین‏ المللى افزایش چشمگیرى یافته است به گونه ‏اى که بعضى تحلیلگران غربى، سیاست بین ‏الملل را پس از 11 سپتامبر مبتنى بر رویارویى بازیگران انقلابى و اسلامى به رهبرى ایران با هسته لیبرال سکولار قدرت‏ هاى غربى به رهبرى امریکا مى‏ دانند.

شکست طرح شوراى همکارى خلیج فارس

شوراى همکارى خلیج فارس که در 1359 هـ.ش به بهانه همکارى‏هاى اقتصادى، سیاسى و نظامى شش کشور عضو (امارات متحده عربى، بحرین، قطر، کویت، عربستان سعودى و عمان) به وجود آمد، عملاً کانونى براى‏گردآورى دلارهاى نفتى منطقه و انتقال آن به بغداد براى تقویت بنیه نظامى عراق شده بود. هنگامى‏که جنگ به پایان رسید، تنها مطالبات نقدى شش کشور عضو این شورا از عراق، از مرز 80 میلیارد دلار گذشته بود! شیخ ‏نشین‏ هاى عرب منطقه به مدت یک دهه به مثابه دولت‏ هاى دست نشانده بغداد عمل مى‏ کردند. عراق دو سال بعد از پایان جنگ تحمیلى بر ایران، در حمله جدید خود به کویت و عربستان تلافى حمایت‏ هاى آنها را کرد! هنگامى که در تابستان 1369 هـ.ش، صدام، طرح حمله گسترده به کویت را آماده مى‏کرد، کمترین بهایى براى واکنش احتمالى عربستان و سایر شیوخ شوراى همکارى قائل نبود.
اثبات عدم بى‏طرفى سازمان ملل

تاریخ نشان داده است که سازمان‏هاى بین ‏المللى بیش از آنکه مستقل عمل نمایند، تحت لواى خواست و اراده ابرقدرت‏ها عمل مى‏ کنند. اقدامات سازمان ملل در مورد تجاوز عراق به ایران نیز این سازمان را در مقابل اصولى که به خاطر آنها به وجود آمده است، قرار داد.

مهم‏ترین وظیفه سازمان ملل، حفظ صلح و امنیت بین ‏المللى است اما عملکرد این سازمان در قبال تهاجم عراق به ایران حکایت از آن دارد که این سازمان نه تنها با اقدامات خود در صدد جلوگیرى از وقوع جنگ بر نیامد، بلکه در مورد شناسایى تجاوزگر و تنبیه متجاوز نیز کوتاهى نمود.

عراقى ‏ها در خلال جنگ، تمام قوانین و مقررات بین‏ المللى را زیر پا گذاشتند؛ پیمان الجزایر، پیمان منع کاربرد سلاح‏هاى شیمیایى، پیمان منع حمله به اماکن مسکونى، پیمان مربوط به ضرورت رفتار انسانى با اسیران جنگى، پیمان مربوط به ضرورت امنیت هوانوردى، پیمان مربوط به امنیت دریاها، و دهها و صدها نمونه دیگر از پیمان‏ها، مقررات و قوانین معتبر بین ‏المللى در خلال جنگ تحمیلى از سوى عراقى‏ها به زیر پا گذارده شد.

علاوه بر این، در حالى که طبق مفاد منشور سازمان ملل (ماده 2 قطعنامه تعریف تجاوز) دولت عراق مى‏ باید به عنوان تجاوزگر شناخته مى‏ شد، اما طى 8 سال جنگ، هیچ یک از قطعنامه‏ هاى شوراى امنیت سازمان ملل اشاره‏اى به نقض حاکمیت، تمامیت ارضى و اشغال نظامى ایران از سوى عراق نداشته است.

سازمان ملل هنگامى در 18 آذر 1370 عراق را به عنوان متجاوزگر شناسایى نمود که دو سال از پایان جنگ و برقرارى آتش بس میان دو کشور مى‏گذشت و اوضاع و احوال منطقه با توجه به تجاوز عراق به کویت دگرگون شده بود.

مبدل شدن ایران به قدرت منطقه‏ اى

یکى از مهم‏ترین پیامدهاى جنگ تحمیلى، مبدل شدن ایران به یک قدرت منطقه ‏اى است. اگر چه در آغاز، اوضاع نابسامان داخلى ایران، صدام حسین را مطمئن ساخته بود که حمله به ایران با پیروزى سریع و آسانى همراه خواهد بود و البته روزهاى آغازین جنگ به این تصور او رنگ واقعیت بخشید، با این حال گذر زمان به خصوص در سال‏هاى پس از جنگ نشان از اوج ‏گیرى قدرت ملى ایران داشت.

احیاى نقش دین و مذهب در عرصه بین‏ المللى

با وجود تأثیرات جنگ تحمیلى بر ساختار مادى نظام بین‏ الملل، مهم‏ترین پیامد و بازتاب جنگ در چارچوب به چالش کشیدن ساختار غیرمادى به معناى ارزش‏ها و هنجارهاى حاکم بر نظام بین‏الملل است. گفتمان انقلاب اسلامى و ایدئولوژى اسلامى متضمن ارزش‏ها، هنجارها، ایده‏ها و انگاره ‏هایى است که از ایدئولوژى‏ هاى مادى لیبرالیسم و سوسیالیسم رایج در دوران پیروزى جنگ تحمیلى متفاوت و متمایز است. جنگ تحمیلى از طریق ایجاد تأثیرات عملى در روابط بین‏الملل، بر حوزه‏ هاى نظرى و نظریه ‏پردازى نیز تأثیرگذار بوده است. یکى از این پیامدهاى نظرى را مى‏ توان در تلاش نظریه ‏پردازان براى مفهوم‏ بندى دین در روابط بین‏ الملل مشاهده کرد.

در مجموع با وجود خسارت ‏هاى وارده به ایران و شهادت بسیارى از جوانان ایرانى، به نظر مى‏رسد که تجارب جنگ مزیت‏ هاى بى شمارى براى ایران و نظام جمهورى اسلامى در پى داشته است. از این رو هشت ‏سال مقاومت و مبارزه مردم غیور ایران، "دفاع مقدس" نام گرفته و یاد و خاطره شهداء و جانبازان جنگ تحمیلى تا ابد در تاریخ این سرزمین جاودان خواهد ماند.


<      1   2   3   4   5   >>   >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ