سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آنچه از کشتار برهد دیرتر پاید و بیشتر زاید . [نهج البلاغه]
 
چهارشنبه 96 تیر 28 , ساعت 12:2 عصر

ویژگی های صدام حسین

صدام حسین در آوریل 1937 در یک خانواده بدوی در یک روستای فقیر به نام عوجه از توابع جنوبی تکریت در کرانه غربی رودخانه دجله و در عشیره طلفاح به دنیا آمد. پدرش قبل از تولد او ناپدید شده بود و مادرش به همسری فردی خشن در آمد. صدام در یک خانواده فقیر و بی بهره از تحصیل بعنوان یک کودک یتیم رشد کرد و این دوران تأثیرات منفی مانند طمع ورزی و قساوت در وی بر جای گذاشت. او از همان اوایل زندگی و در سن طفولیت، فردی شرور، درنده خو و باجگیر بود و عادت کرده بود که از دیگران قرض بگیرد و پس ندهد. از10 سالگی به بغداد رفت و با افکار نژاد پرستی عربی آشنا شد. در این روزگار حزب بعث سوسیالیست عرب بیش از هر جریان دیگری تفکر ناسیونالیستی عرب را در عراق دنبال می کرد. صدام هنوز به 20 سالگی نرسیده بود که عضو این حزب شد. او در این حزب توانست مزه پیروزی و غلبه بر دیگران و قدرت سیاسی را تجربه کند. او در دوران جوانی از لات های گردن کلفت بغداد بود و در زندگی اجتماعی به چیزی به جز زور و قدرت باور نداشت. در دوره عبدالکریم قاسم، صدام حسین با موافقت رهبری حزب یک بازوی ضربتی برای انجام عملیات مخفیانه علیه مخالفین حزب بعث تشکیل داد و عملیات مخفیانه علیه آنان را آغاز کرد. در این زمان صدام به دلیل عدم قاطعیت عبدالکریم قاسم با وی مخالف شد و طرح ترور او را در حزب مطرح کرد. با اجرای ناموفق طرح ترور عبدالکریم قاسم در 7 اکتبر 1959 صدام به مصر فرار کرد و در رشته حقوق دانشگاه قاهره ثبت نام نمود. بنابر گفته مصطفی طَلاس وزیر پیشین دفاع سوریه که همزمان با صدام در دانشگاه قاهره مشغول تحصیل بود، صدام در این دوره تماس های مشکوکی با برخی از محافل اطلاعاتی کشورهای غربی از جمله سازمان سیا داشته است. با کودتای صورت گرفته از سوی دو تن از افسران ارشد ارتش عراق به اسامی سرتیپ عبدالسلام عارف و سرهنگ احمد حسن البکر و سرنگونی عبدالکریم قاسم در صبح 9 فوریه 1963، صدام در اوایل این سال به بغداد بازگشت. در آن زمان صدام 26 سال داشت. با تشکیل گارد ملی (الحرس القومی) بار دیگر خشونت های وسیع و سرکوب و ترور آغاز شد. پس از 7 ماه عبدالسلام عارف که از اقدامات حرس قومی که صدام آن را هدایت می کرد به وحشت افتاده بود، در نوامبر 1963 به فعالیت های آن پایان داد و سران آن از جمله صدام حسین را به زندان انداخت. صدام 2 سال زندان بود و در سال 1966 از زندان فرار و به سازماندهی مبارزه مخفیانه حزب بعث پرداخت. در 17 ژوئیه سال 1968 کودتای نظامیان بعثی پیروز و حسن البکر به ریاست جمهوری رسید.با روی کار آمدن حسن البکر، صدام که در آن هنگام 31 سال داشت مرد اول دستگاه امنیتی حسن البکر شد. از این زمان عملاً دوره حاکمیت صدام که یکی از تاریکترین دوره های تاریخ عراق قلمداد می شود، آغاز گردید. صدام در جریان کودتاهای مختلف در عراق،با فرهنگ خشونت سیاسی آشنا گردید و چشمان وی به کسب قدرت از طریق حذف و قتل مخالفین گشوده شد.امام خمینی در این باره می فرمایند: " صدام از زمانیکه من در نجف تبعید بودم در بین مردم بعنوان مخالفِ اسلام و به جلّادی و خونخواری معروف بود. البته در آن زمان هنوز رئیس دولت نبود." حزب بعث در زمان حسن البکر، یک رژیم خشن پلیسی تمام عیار را بر سر کار آورد که ستون فقرات آن را دستگاه امنیتی صدام حسین تشکیل می داد. صدام حسین از توانایی جسمی بالا و همت انجام کار مستمر برخوردار بود. از همان اوایل به نوشیدن مشروبات الکلی معتاد شده بود ولی این مسئله را پنهان نگاه می داشت. وی فردی مقتدر و با ویژگی‌هایی مشخص در حزب بعث عراق بود.هر چند او اسماً نفر دوم حزب پس از حسن البکر بود ولی از آنجا که وی بنیانگذار سازمان امنیت عراق بود در واقع وی همه کاره و قدرت زیادی در کشورعراق داشت. دولت عراق چندین سازمان اطلاعاتی را در اختیار داشت که اکثرآنها را صدام، طراحی و بنیان گذاری کرده بود. بنابراین عملاً پشت صحنه قدرت در عراق، حتی در زمان حسن البکرشخص صدامبود. با وجود اینکه وی سمت معاون ریاست جمهوری را بر عهده داشت ولی بسیاری از نظرات و دیدگاه های او درتصمیم‌گیری های سیاسی و امنیتی عراق، اِعمال می‌گردید.بنابراین صدام فرد دومی با فاصله زیاد از حسن البکر و پایین تر از او نبود. حتی برخی معتقدند صدام عملاً نفر اول دولت عراق بوده است. صدام حسین کسی بود که در سن 36 سالگی به جای حسن البکر به کشور الجزایر سفر و در اجلاس سران کشورهای عضو اوپک شرکت کرد. در حاشیه این اجلاس، در حضور وی و شاه ایران، بیانیه1975 در 16 اسفند 1353 صادر شد که منجر به امضاء قرارداد الجزایر از سوی وزرای خارجه دو کشور ایران و عراق در سال 1354 هجری شمسی گردید و موجب خاتمه یافتن اختلافات مرزی دو کشور شد. بنابراین باید دید که تغییر رئیس جمهور و تحول در دولت عراق،قبل از جنگ به چه منظور بوده است؟ آیا آنگونه که رسماًً اعلام شد به دلیل بیماری حسن البکر بوده و یا برای آغاز جنگ با ایران، لازم بوده است ؟ به هر حال رژیم صدام حسین یک حکومت منفور استبدادی بود که جنایات زیادی را بخصوص علیه مردم عراق مرتکب شد. صدام و دستگاه امنیتی وی در حزب بعث، قربانیان و مخالفین خود را با اذیت و شکنجه به قتل می رساندند. صدام بارها تسویه های خونینی را در عراق انجام داد. او درست مثل رؤسای قبایل بر ملت عراق حکومت می کرد. تکیه او بر پیوندهای عشیره ای، بی اعتمادی مطلق به بیگانگان، خشن و بی رحم با مخالفان و سخاوتمند با دوستان بود. صدام حسین بهترین همکاران و عوامل خود را از عشایر سنی مذهب تکریت و پیرامون آن بر می گزید که گفته می شود قساوت و خشونت و تعصب خونی و بی رحمی در آنها ریشه دار است. صدام به مردم به چشم مظنون می نگریست وکمترین ارزشی برای حقوق شهروندان عراقی قائل نبود و در برابر هیچکس و هیچ مرجعی خود را پاسخگو نمی دانست. صدام از همان اولین روزهای دستیابی اش به حکومت، توجه ویژه ای به دستگاه های امنیتی و اطلاعاتی و نظامی داشت. چنین بینشی متناسب با آمال و آرزوهای فردی اش در او بوجود آمده بود. اولین شعاری که سر داد این بود که " آمده ایم تا بمانیم ". صدام برای باقی ماندن در قدرت از هیچ تلاش و جنایتی روی گردان نبود. جهان خارج بویژه ایران را دشمن می پنداشت. دوران حکومت صدام، تاریکترین دوران برای مردم عراق و مصیبت بارترین دوران برای برخی از همسایگان عراق از جمله ایران و کویت و دورانی پر از قتل، کشتار، اعدام، ترور، شکنجه و آدم کشی است. امام خمینی در مورد روحیات صدام معتقد بودند: "شما بدانید که اگر صدام، خدای نخواسته پیش ببرد تمام شما را به آتش می کشد. صدام وضع روحیش این است. اصلاً در روحیه صدام این تبهکاری است و آدمکشی و جنایت است. اگر خدای نخواسته، این یک سلطه ای پیدا کند حجاز را از بین می برد، سوریه را از بین می برد، این کشورهای خلیج را، کویت را هم، همه اینها را از بین خواهد برد. این مرد اینطوری است، جنس این آدم این طوری است. همانطوری که جنس اسرائیل اینطور است که جنایتکار است و به جنایت دلخوش می کند، این هم همین طوری است، اینها برادر هم هستند." همچنین ایشان می فرمودند: " صدام عفلقی و حزب بعث عراق، اساساً ضد اسلامند و در منطقه فتنه انگیزند."   پس می توان گفت که صدام کریه ترین و مخوف ترین چهره سیاسی و حکومتی عراق است.

برکناری حسن البکر

حسن البکر نسبت به صدام حسین سیاستمداری پخته و دارای درک روشنی از تجارب جهانی بود. او که خود را بسیار به دستگاه امنیتی صدام وابسته کرده بود، مانعی جدی برای اقدامات صدام حسین به حساب می آمد. حسن البکر با معاون خود صدام نسبت فامیلی داشت. در دوران وی هر روز بر قدرت صدام حسین افزوده می شد. صدام جمعی از اطرافیان وفادار و مورد اعتماد را به دور خود جمع کرد و برای قبضه کردن قدرت از حربه های کهن قبیله ای استفاده می کرد. او تلاش زیادی نمود تا رئیس جمهور را به خود وابسته نماید. صدام به هواداران متعصب و خشن خود چنین القا کرده بود که مقامات اداری و کشوری اهمیت چندانی در اداره کشور ندارند و زمامداران واقعی، مقامات امنیتی کشور هستند. احمد حسن البکر تمایلی به ماجراجویی و جنگ نداشت و در برابر این نظریه ایستادگی نمود. صدام تصمیم گرفت با اجرای نمایش انتقال قدرت، کناره گیری حسن البکر را قطعی کند. سپس حدود 40 نفر از رهبران عالی رتبه حزب بعث را به اتهام توطئه و هماهنگی با سوریه اعدام نمود. به هر حال شش ماه پس از پیروزی انقلاب اسلامی صدام با اقدامی آرام و با یک کودتای درون حزبی و به بهانه ناتوانی جسمی در تیرماه 1358حسن البکر را به صورت محترمانه و به طرز مشکوکی برکنار و خود به جای وی نشست. پس از مدتی اعلام شد که حسن البکر مرده است. صدام در تاریخ 25/4/1358 کار خود را به عنوان رئیس جمهور عراق آغاز و به سرعت تسلط خود را بر ارکان حاکمیتی کشور توسعه داد و دارای قدرت مطلق شد. صدام پس از روی کار آمدن، قدرت و توان ارتش عراق را افزایش داد. خودکامگی، دیکتاتوری، سلطه جویی، سرکوب و استبداد عواملی بودند که به آغاز جنگ عراق با ایران و حمله به کویت انجامید.   توسعه توانمندیهای نظامی عراق، مقدمات جنگ با ایران را فراهم آورد. در دوران صدام،تنها حزب بعث، اجازه فعالیت داشت و سایر احزاب سیاسی به شدت محدود و سپس نابود شدند.معیار اصلی گزینش افراد برای مناصب مختلف، میزان وفاداری آنها به صدام حسین بود. او بیشتر انتصابات خود را از قبیله تکریت که قبیله خودش بود انجام می داد. همه از صدام می ترسیدند و مخالفت با وی احتمال مرگ را در پی داشت. صدام به مردم عراق بویژه به شیعیان و کردها مظنون بود و آنها را دشمن خود می پنداشت. صدام همه ناراضیان داخلی را فوری بازداشت و آنها سرکوب می کرد. بسیاری از آنها را اعدام نمود و اعدام های دسته جمعی یکی از شیوه های رایج دوران حکومت وی بود. ترور مخالفین در خارج از کشور هم یکی از روش های این دیکتاتور خون آشام بود. صدام درافتادن با کشور بزرگی مثل ایران را برای خود یک اعتبار می دانست و می خواست با جنگ با جمهوری اسلامی خود را فرد مقتدری در بین اعراب نشان دهد. با روی کار آمدن صدام مسیر جنگ با ایران با سرعت طی شد. با اقدامات صدام و توسعه درگیری های مرزی با ایران از تابستان سال 1358، آرام آرام، احتمال رفتن عراق به سوی گزینه جنگ با ایران، افزایش یافت. صدام بنابر ملاحظات تاریخی و همچنین آرزوهای قدیمی خود در زمینه ثبت شدن نامش در تاریخ از طریق یک اقدام بزرگ نظامی، مایل بود با ایران وارد جنگ شود



لیست کل یادداشت های این وبلاگ